پارت²²
پارت²²
𝖋𝖔𝖗𝖈𝖊𝖉 𝖑𝖔𝖛𝖊
سعی کردم به اون روز فک کنم
سخته دوس نداشتم هیچ وقت به اون روز فکر کنم روزارو شمردم
دو روز شده
الان چیکار کنم؟ به لوکاس بگم؟
با فکر کردن به این حرفا اشکام بیاختیار ریخت تو این فکرا بودم که زنگه در به صدا اومد
با تردید به سمت در رفتم
درو باز کردم که با دیدنش قلبم تیر کشید خودش بود
یونگی بود
هه
چرا بهش فکر کردم؟نباید میومد تو ذهنم
لنتی
یونگی:الوووو ا/ت
ا/ت:ها بله چی شدع
ویو یونگی"
صب بیدار شدم رفتم سمت دستشویی کارای لازمو انجام دادم
اومدم بیرون
چون دیشب غذام سنگین بود الان سیر بودم
نشستم روی کاناپه گوشیمو برداشتم قفلشو باز کردم
از کمپانی تکس اومده بود بازش کردم خیلی طولانی بود
منظورش این بود که چون خیلی وقته کار کردیم چن وقت کار نمیکنیم
گوشیرو خاموش کردم به جای نامعلوم زول زدم یاد ا/ت افتادم
دو روز شده درستع؟
الان باید چیکار کنم؟برو جلو درش؟یا بیخیال شم؟
دیگه کاریه که کردم نمیشه نادیدش گرف
بلند شدم رفتم اتاقم لباسامو پوشیدم گوشیمو برداشتم درو قفل کردم رفتم سوار ماشین شدم و راه افتادم
چند مین بعد"
رسیدم جلوی دره خونه ی ا/ت بعد یکم مکث زنگو فشار دادم زود جلوی در ظاهر شد
رفته بود تو شک
چند بار صداش کردم ولی انگار تو فکر بود و صدامو نشنید
شرطا
۱۰۰لایک
۶۰کامنت
𝖋𝖔𝖗𝖈𝖊𝖉 𝖑𝖔𝖛𝖊
سعی کردم به اون روز فک کنم
سخته دوس نداشتم هیچ وقت به اون روز فکر کنم روزارو شمردم
دو روز شده
الان چیکار کنم؟ به لوکاس بگم؟
با فکر کردن به این حرفا اشکام بیاختیار ریخت تو این فکرا بودم که زنگه در به صدا اومد
با تردید به سمت در رفتم
درو باز کردم که با دیدنش قلبم تیر کشید خودش بود
یونگی بود
هه
چرا بهش فکر کردم؟نباید میومد تو ذهنم
لنتی
یونگی:الوووو ا/ت
ا/ت:ها بله چی شدع
ویو یونگی"
صب بیدار شدم رفتم سمت دستشویی کارای لازمو انجام دادم
اومدم بیرون
چون دیشب غذام سنگین بود الان سیر بودم
نشستم روی کاناپه گوشیمو برداشتم قفلشو باز کردم
از کمپانی تکس اومده بود بازش کردم خیلی طولانی بود
منظورش این بود که چون خیلی وقته کار کردیم چن وقت کار نمیکنیم
گوشیرو خاموش کردم به جای نامعلوم زول زدم یاد ا/ت افتادم
دو روز شده درستع؟
الان باید چیکار کنم؟برو جلو درش؟یا بیخیال شم؟
دیگه کاریه که کردم نمیشه نادیدش گرف
بلند شدم رفتم اتاقم لباسامو پوشیدم گوشیمو برداشتم درو قفل کردم رفتم سوار ماشین شدم و راه افتادم
چند مین بعد"
رسیدم جلوی دره خونه ی ا/ت بعد یکم مکث زنگو فشار دادم زود جلوی در ظاهر شد
رفته بود تو شک
چند بار صداش کردم ولی انگار تو فکر بود و صدامو نشنید
شرطا
۱۰۰لایک
۶۰کامنت
۳۲.۷k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.