part²⁰
part²⁰
قرار در شرکت 🖇️
راوی:الان همشون تو شرکتن و تو اتاقاشون
ویو لونا
واااای خسته شدم....چیکار کنم.... برم خرید
لونا و میره پیشه کوک
تق تق(صدای در)
کوک:بله...
لونا:کوکی
کوک:جانم
لونا:من دارم میرم بیرون کاری باهام نداری
کوک:کجا میری
لونا:میخوام برم خرید حوصلم سر رفته همه ی کارام رو انجام دادم
کوک:منم میام ....ولی تو برو جلو در منتظر بمون تا من بیام...
لونا:باشه من رفتم ولی زود بیایاااا
کوک:باشه زود میام(خنده)
ادمین :لونا میره پایین از شرکت خارج میشه میره سمت ماشین که یهو جیمین رو میبینه(برادرش که توی آمریکا بود)
جیمین دست تکون میده با لبخند
لونا:جیمیناااااااا
بعد میدوه سمت جیمین و می پره بغلش....
لونا:دلم واست تنگ شده بود...(از جیمین جدا میشه)
جیمین:منم...سلام خواهر کوچولو خوبی
لونا:یاااا من کوچولو نیستم....(دوباره بغلش میکنه)
جیمین:یعنی در این حد دلت واسم تنگ شده بود
لونا:اره....
ویو کوک
سریع برگه هارو مرتب کردم زیاد طول نکشید بعد سریع رفتم پیش لونا از شرکت اومدم بیرون که دیدم لونا بغل ی پسره جاااان مغزم هنگ کرد سریع رفتم سمتش
کوک:لونا این....
لونا:کوکی این داداشمه
کوک:آها....
کوک:سلام من جئون جونگ کوک هستم رئیس شرکت جئون و...
جیمین:او بله شناختم....شرکت ها رو یکی کردین راجب شما و برادرتون از سونا و لونا شنیدم خوشبختم..
کوک:و همینطور دوست پسر لونا خوشبختم...
جیمین:چییی لونا....
کوک:بله
لونا:مگه چیه...
جیمین:پس چرا بهم چیزی نگفتی
لونا:چون دوست داشتم ....حالا ام برو پیش سونا تو شرکته پیش دوست پسرش
جیمین:جاااان سونا ام دوست پسر داره ...
لونا:اره داداش کوک...چیز عجیبیه
جیمین:نه ولی...هیچی ولش...دارین جایی میرین...
کوک:بله داریم میریم خرید
جیمین:آها....دیگه رسمی حرف نزنیم نظرتون
کوک:باشه لونا بریم
ادمین:جیمین می ره داخل شرکت و همه بهش خیره میشن چون جناب آقای پارک هم خوشتیپ هستن هم جذاب وکلا همه چیز تموم دیگه خودتون میدونین..... رفت سمت منشی
••منشی خانمه
جیمین:ببخشید
منشی:بـ...بله بفرمایید
جیمین:اتاق خانوم پارک کجاست پارک سونا...
منشی:طبقه ی بالا در قهوای
جیمین:ممنون
جیمین میره سمت آسانسور بعد میره سمت اتاق سونا
تق تق(صدای در) کسی جواب نمیده آروم درو باز میکنه میبینه سرش تو برگه هاست
جیمین اروم میره سمتش
سونا سرشو میاره بالا و جیغغغغغ میکشه
جیمین:ای کر شدم
سونا:جیمیناااا خودتیییی (با ذوق می پره بغلش)
جیمین:نه روحمه جلوت وایستاده داره حرف میزنه....
سونا:😐😐😐😐....آخه تو چقدر نمکی نمکدون بیارین نمکاش نریزه رو زمین....
جیمین:😑😑😑😑...شنیدم دوست پسر داری
سونا:
اسکی ممنوع ❌
قرار در شرکت 🖇️
راوی:الان همشون تو شرکتن و تو اتاقاشون
ویو لونا
واااای خسته شدم....چیکار کنم.... برم خرید
لونا و میره پیشه کوک
تق تق(صدای در)
کوک:بله...
لونا:کوکی
کوک:جانم
لونا:من دارم میرم بیرون کاری باهام نداری
کوک:کجا میری
لونا:میخوام برم خرید حوصلم سر رفته همه ی کارام رو انجام دادم
کوک:منم میام ....ولی تو برو جلو در منتظر بمون تا من بیام...
لونا:باشه من رفتم ولی زود بیایاااا
کوک:باشه زود میام(خنده)
ادمین :لونا میره پایین از شرکت خارج میشه میره سمت ماشین که یهو جیمین رو میبینه(برادرش که توی آمریکا بود)
جیمین دست تکون میده با لبخند
لونا:جیمیناااااااا
بعد میدوه سمت جیمین و می پره بغلش....
لونا:دلم واست تنگ شده بود...(از جیمین جدا میشه)
جیمین:منم...سلام خواهر کوچولو خوبی
لونا:یاااا من کوچولو نیستم....(دوباره بغلش میکنه)
جیمین:یعنی در این حد دلت واسم تنگ شده بود
لونا:اره....
ویو کوک
سریع برگه هارو مرتب کردم زیاد طول نکشید بعد سریع رفتم پیش لونا از شرکت اومدم بیرون که دیدم لونا بغل ی پسره جاااان مغزم هنگ کرد سریع رفتم سمتش
کوک:لونا این....
لونا:کوکی این داداشمه
کوک:آها....
کوک:سلام من جئون جونگ کوک هستم رئیس شرکت جئون و...
جیمین:او بله شناختم....شرکت ها رو یکی کردین راجب شما و برادرتون از سونا و لونا شنیدم خوشبختم..
کوک:و همینطور دوست پسر لونا خوشبختم...
جیمین:چییی لونا....
کوک:بله
لونا:مگه چیه...
جیمین:پس چرا بهم چیزی نگفتی
لونا:چون دوست داشتم ....حالا ام برو پیش سونا تو شرکته پیش دوست پسرش
جیمین:جاااان سونا ام دوست پسر داره ...
لونا:اره داداش کوک...چیز عجیبیه
جیمین:نه ولی...هیچی ولش...دارین جایی میرین...
کوک:بله داریم میریم خرید
جیمین:آها....دیگه رسمی حرف نزنیم نظرتون
کوک:باشه لونا بریم
ادمین:جیمین می ره داخل شرکت و همه بهش خیره میشن چون جناب آقای پارک هم خوشتیپ هستن هم جذاب وکلا همه چیز تموم دیگه خودتون میدونین..... رفت سمت منشی
••منشی خانمه
جیمین:ببخشید
منشی:بـ...بله بفرمایید
جیمین:اتاق خانوم پارک کجاست پارک سونا...
منشی:طبقه ی بالا در قهوای
جیمین:ممنون
جیمین میره سمت آسانسور بعد میره سمت اتاق سونا
تق تق(صدای در) کسی جواب نمیده آروم درو باز میکنه میبینه سرش تو برگه هاست
جیمین اروم میره سمتش
سونا سرشو میاره بالا و جیغغغغغ میکشه
جیمین:ای کر شدم
سونا:جیمیناااا خودتیییی (با ذوق می پره بغلش)
جیمین:نه روحمه جلوت وایستاده داره حرف میزنه....
سونا:😐😐😐😐....آخه تو چقدر نمکی نمکدون بیارین نمکاش نریزه رو زمین....
جیمین:😑😑😑😑...شنیدم دوست پسر داری
سونا:
اسکی ممنوع ❌
۸.۸k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.