بابایی جونم 💙☯p ۱۲
جکسون:(خنده)
جینا:چیه خب راست میگم دیگه ای وای ساعت ۷ باید ۸ خونه باشم جکسون به بچه ها(حیوون ها رو میگه😑😐) غذا بده اب شون هم عوض کن امشب هم اگر میتونی اینجا بمون اوکی من برم دیرم شده
جکسون:باشه بای
جینا:بای
جینا راه افتاد سمت خونشون
(خونه)
جینا:من اومدم
جیمین:خوش اومدی
ملیسا:خوش اومدی مامانی فدات
جینا:مرسی من برم لباسم رو عوض کنم بیام
جیمین:باشه
[پرش زمانی به ۹ ماه بعد ]
ویو جینا ❤☸
امروز قرار بود اجی کوچولوم به دنیا بیاد خیلی ذوق دارم وای الان مامانم با بابام تو اتاق عمل هستن وای (بچه ها زایمان ملیسا طبیعی هست) الان نیم ساعته تو اتاق عمل هستن وایی چرا نمیان بیرون
[۱ساعت بعد]
که یهو صدای گریه ی بچه اومد و جینا بالا و پایین پرید جیمین از اتاق اومد بیرون و بچه رو به یه پرستار داد تا تمیزش کنن
جیمین:خب اینم از جانا کوچولو که به دنیا اومد
جینا:وای بابا بچه شبیه کچ دیواره نیازی یه تمیز کردن نداره که(با خنده)
جیمین:عزیزم تو خودتم شبیه سفید برفی بودی ولی تمیزت کردیم
جینا:صحیح
جیمین:خب بزار مادرت رو ببرن بخش تا بریم ببینیمش
جینا:باشه باباااااااااااا راستی به عمو ها گفتی
جیمین:نوچ نگفتن ولی به ته ته و کوک گفتم
جینا:بابااا ای کاش با عمو شوگا میگفتی بیاد من با اون حال میکنم با این یکی عمو هام حال نمیکنم
جیمین:شوخی کردم به همه ی عمو هات گفتم دارن میان
جینا:اخخخ جونن منم به جکسون بگم بیاد
جیمین:باشه
/مکالمه جینا با جکسون/(جینا به جکسون زنگ زد)
جینا:سلام جکی
جکسون:سلام بیبی
جینا:جکی میگم بیا به این بیمارستانی که میگم اجیم به دنیا اومده (با ذوق)
جکسون:واقعا تبریک میگم باشه الان میام
جینا:باشه زود بیا
جکسون:اوکی میبینمت
جینا:همچنین
/پایان مکالمه/
ادامه دارد........
اسکی ممنوع ❌
جینا:چیه خب راست میگم دیگه ای وای ساعت ۷ باید ۸ خونه باشم جکسون به بچه ها(حیوون ها رو میگه😑😐) غذا بده اب شون هم عوض کن امشب هم اگر میتونی اینجا بمون اوکی من برم دیرم شده
جکسون:باشه بای
جینا:بای
جینا راه افتاد سمت خونشون
(خونه)
جینا:من اومدم
جیمین:خوش اومدی
ملیسا:خوش اومدی مامانی فدات
جینا:مرسی من برم لباسم رو عوض کنم بیام
جیمین:باشه
[پرش زمانی به ۹ ماه بعد ]
ویو جینا ❤☸
امروز قرار بود اجی کوچولوم به دنیا بیاد خیلی ذوق دارم وای الان مامانم با بابام تو اتاق عمل هستن وای (بچه ها زایمان ملیسا طبیعی هست) الان نیم ساعته تو اتاق عمل هستن وایی چرا نمیان بیرون
[۱ساعت بعد]
که یهو صدای گریه ی بچه اومد و جینا بالا و پایین پرید جیمین از اتاق اومد بیرون و بچه رو به یه پرستار داد تا تمیزش کنن
جیمین:خب اینم از جانا کوچولو که به دنیا اومد
جینا:وای بابا بچه شبیه کچ دیواره نیازی یه تمیز کردن نداره که(با خنده)
جیمین:عزیزم تو خودتم شبیه سفید برفی بودی ولی تمیزت کردیم
جینا:صحیح
جیمین:خب بزار مادرت رو ببرن بخش تا بریم ببینیمش
جینا:باشه باباااااااااااا راستی به عمو ها گفتی
جیمین:نوچ نگفتن ولی به ته ته و کوک گفتم
جینا:بابااا ای کاش با عمو شوگا میگفتی بیاد من با اون حال میکنم با این یکی عمو هام حال نمیکنم
جیمین:شوخی کردم به همه ی عمو هات گفتم دارن میان
جینا:اخخخ جونن منم به جکسون بگم بیاد
جیمین:باشه
/مکالمه جینا با جکسون/(جینا به جکسون زنگ زد)
جینا:سلام جکی
جکسون:سلام بیبی
جینا:جکی میگم بیا به این بیمارستانی که میگم اجیم به دنیا اومده (با ذوق)
جکسون:واقعا تبریک میگم باشه الان میام
جینا:باشه زود بیا
جکسون:اوکی میبینمت
جینا:همچنین
/پایان مکالمه/
ادامه دارد........
اسکی ممنوع ❌
۱۰.۲k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.