هانی بال پارت چهارم
جونگکوک ویو
سرم توی گوشی بود و دوتا گل رز ابی و بنفس که تو دست دیگم چشام به کیم تهیونگ خورد بزرگترین تاجر و رییس سلبرتی ها باز برای پوشاک اومده بود؟
تهیونگ ویو
+ انگار خیلی سرگرم هستید آقای جئون
~ اوه سرگرم؟ شاید ولی کار و سرگرمی هامو از هم جدا میکنم
+ اومدم اینجا برای معامله انجام بدم لباس های که برای گروه دختران باربی که پیشنهاد داده بودید .
~ اوه دخترات ، تعجب میکنم که همکارهاتون بیشتر زن هستن تا پسر
+ به خودم مربوطه خب قرارداد کجاس؟
~ دست منشی میتونید برید اونجا و امضا کنید من یه کاری دارم که باید برم
جونگکوک رفت ولی نه اروم بلکه خیلی اعصبانی ،،
رفتم سمت میز کنار آسانسور و برگه هارو زود امضا کردم و از اونجا خارج شدم چشمم به همون دختره خورد تیپش دخترونه نبود پس زیاد هم مهم نبود ولی ا دیدن رفتارش با کوک نیشخندی روی لبام ظاهر شد
ا.ت ویو
- اوپا اومدی؟
~ اره دلبر من
با دیدن گل رز آبی و بنفش چشام برق زد
~ اره اینا ماله توعه از چشات تابلوعه دوسشون داری بر همین خریدم برات قبل اومدنت
- حیحی.. عاشقتم اوپا جونمم
دستامو دور گردن کوکی حلقه کردم و گونشو محکم بوسیدم
- زودتر بریم افتاب اذییتم میکنه کوکی
با حس نگاهی کسی سرمو برگردونم و چشمم به همون پسره افتاد .. چه نگاه ترسناکی
جونگکوک سوار ماشین شد و تا خواستم صندلی کناریش بشینم با صدای پسره برگشتم و از چیزی که دیدم ترسیدم ..
اون..
ببخشید کم شد بمونید تو خماری یکم
فالو یادتون نره سوویتا ،
حمایت هم همینطور
شرط ۱۷ تا لایک و ۱۵ تا کامنت 🐇🤍
سرم توی گوشی بود و دوتا گل رز ابی و بنفس که تو دست دیگم چشام به کیم تهیونگ خورد بزرگترین تاجر و رییس سلبرتی ها باز برای پوشاک اومده بود؟
تهیونگ ویو
+ انگار خیلی سرگرم هستید آقای جئون
~ اوه سرگرم؟ شاید ولی کار و سرگرمی هامو از هم جدا میکنم
+ اومدم اینجا برای معامله انجام بدم لباس های که برای گروه دختران باربی که پیشنهاد داده بودید .
~ اوه دخترات ، تعجب میکنم که همکارهاتون بیشتر زن هستن تا پسر
+ به خودم مربوطه خب قرارداد کجاس؟
~ دست منشی میتونید برید اونجا و امضا کنید من یه کاری دارم که باید برم
جونگکوک رفت ولی نه اروم بلکه خیلی اعصبانی ،،
رفتم سمت میز کنار آسانسور و برگه هارو زود امضا کردم و از اونجا خارج شدم چشمم به همون دختره خورد تیپش دخترونه نبود پس زیاد هم مهم نبود ولی ا دیدن رفتارش با کوک نیشخندی روی لبام ظاهر شد
ا.ت ویو
- اوپا اومدی؟
~ اره دلبر من
با دیدن گل رز آبی و بنفش چشام برق زد
~ اره اینا ماله توعه از چشات تابلوعه دوسشون داری بر همین خریدم برات قبل اومدنت
- حیحی.. عاشقتم اوپا جونمم
دستامو دور گردن کوکی حلقه کردم و گونشو محکم بوسیدم
- زودتر بریم افتاب اذییتم میکنه کوکی
با حس نگاهی کسی سرمو برگردونم و چشمم به همون پسره افتاد .. چه نگاه ترسناکی
جونگکوک سوار ماشین شد و تا خواستم صندلی کناریش بشینم با صدای پسره برگشتم و از چیزی که دیدم ترسیدم ..
اون..
ببخشید کم شد بمونید تو خماری یکم
فالو یادتون نره سوویتا ،
حمایت هم همینطور
شرط ۱۷ تا لایک و ۱۵ تا کامنت 🐇🤍
۹.۲k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.