«عشق پولی پارت۶۰»
«عشق پولی پارت۶۰»
(اینجا تونستین یه اهنگ غمگین پخش کنین😂🤌🏻✨)
دکتر. قبلا فراموشی گرفته بود؟
_بله بله قب قبلا یه ضربه ب سرش خوده بود
دکتر. احتکالا همچی یادش بیاد راه دیگع ای نیست شایدم فراموشی بگیره.
هوانگ سو. تق...حق....تق..تقصیررر...حق...تقصیرهه تقصیره منن بوددد.....تقصررهه منننن(گریع ی شدید)
+هوانگ سو چیمیگی ینی چی تقصیر توعه..ه هوانگ هوانگ سو ینی چی...چیمیگی
_هوانگ سو چی بهش گفتی؟
هوانگ سو. هیوننن برادر تو نیستتت جیمینننن اوننن تو پرورش گاهه با من اشناشدددد ننن مهدددد کودککک (گریه)
_چییی ین چ چی ینی چی(شکه،بیحال،تلوتلو میخورد)من نمیفهمم ینی چی هیون ینی چی برادرم نیست
+ینییی تو از هیون خوشت نمیومدددبه مااا دروغغغ گفتیییی؟چراااااا
سو. خب خب من گفتم شاید میونتونخراب باش باسه نمیدون....حق..حقنمی..نمیدوسنتم چیکارکنم خب
ذهن هیون
هیون یاد اون موقعی افتاده بود(پارت۲۴_۲۵)که با ا.ت حرف میزد
هیون در گوش ا.گفت:ا.ت هیچ وقت ترکم نکن باش؟وگرنه من میمیرم...
ا.ت خیلییی دوستت دارم +منم همینطورررر =من بیشتر
=بریمم حموم؟. +دوتایی؟. =اره
یاد اون موقع ک باهم رفته بودین حموم ا.ت سر هیونو میشست و هیون سر ا.ت رو یاد
اون بوسه های عمیقی ک رو لبات میزاشت و....
دکتر. داره خون ریزییی داخلی میکنه زود باشینن
همه دور دکتر جم شدن ولی دکتر چیزی نگفت هوانگ سو گریه میکردو خودشو سرزنش میکردا.ت دلش خیلی برای هیون تنگشدع بودو یگوشه نشستع بود و انقدر ناراحت بود ک گریش نمیومد جیمین تو شوک بودوتمیدونست چیکارکنه ک یهو....
(اینجا تونستین یه اهنگ غمگین پخش کنین😂🤌🏻✨)
دکتر. قبلا فراموشی گرفته بود؟
_بله بله قب قبلا یه ضربه ب سرش خوده بود
دکتر. احتکالا همچی یادش بیاد راه دیگع ای نیست شایدم فراموشی بگیره.
هوانگ سو. تق...حق....تق..تقصیررر...حق...تقصیرهه تقصیره منن بوددد.....تقصررهه منننن(گریع ی شدید)
+هوانگ سو چیمیگی ینی چی تقصیر توعه..ه هوانگ هوانگ سو ینی چی...چیمیگی
_هوانگ سو چی بهش گفتی؟
هوانگ سو. هیوننن برادر تو نیستتت جیمینننن اوننن تو پرورش گاهه با من اشناشدددد ننن مهدددد کودککک (گریه)
_چییی ین چ چی ینی چی(شکه،بیحال،تلوتلو میخورد)من نمیفهمم ینی چی هیون ینی چی برادرم نیست
+ینییی تو از هیون خوشت نمیومدددبه مااا دروغغغ گفتیییی؟چراااااا
سو. خب خب من گفتم شاید میونتونخراب باش باسه نمیدون....حق..حقنمی..نمیدوسنتم چیکارکنم خب
ذهن هیون
هیون یاد اون موقعی افتاده بود(پارت۲۴_۲۵)که با ا.ت حرف میزد
هیون در گوش ا.گفت:ا.ت هیچ وقت ترکم نکن باش؟وگرنه من میمیرم...
ا.ت خیلییی دوستت دارم +منم همینطورررر =من بیشتر
=بریمم حموم؟. +دوتایی؟. =اره
یاد اون موقع ک باهم رفته بودین حموم ا.ت سر هیونو میشست و هیون سر ا.ت رو یاد
اون بوسه های عمیقی ک رو لبات میزاشت و....
دکتر. داره خون ریزییی داخلی میکنه زود باشینن
همه دور دکتر جم شدن ولی دکتر چیزی نگفت هوانگ سو گریه میکردو خودشو سرزنش میکردا.ت دلش خیلی برای هیون تنگشدع بودو یگوشه نشستع بود و انقدر ناراحت بود ک گریش نمیومد جیمین تو شوک بودوتمیدونست چیکارکنه ک یهو....
۳.۳k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.