ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟙𝟘
فردا صب...
ساعت : ۱۱:۳۰.
ا.ت بیدارشد..
ا.ت:اخیشششششش امروز ک تعطیلمممم تونستم رااااحتتتت بخوابمممممم
بلند شدم و رفتم دسشویی و اومدم..موهامو شونه زدم،بستم و تختمو مرتب کردم...
رفتم پایین
ا.ت:سلااامممم صب یا ظر بخیررررر
لیانگ:خوب خوابیدیااااا😂
م.ت:ظهرت بخیر دخترم
ب.ت:ساعت خواب😂؟
ا.ت:ابااااااا همش همینو میگی😐😂
ساعت ۲:۵۰
داشتن نهار میخوردن..
ا.ت
هععععععع تازه یادم اومدددد با عوسوک قرار دارممممم
سریع داشتم غذامو مخوردم..
م.ت:نپره تو گلوت دخترم😐
لیانگ:حتما با دوس جون جونیش قرار داره😏😌
ا.ت با دهن پر:/:زهرمار😑(تو ذهنش:راس میگه ولی ن با دوست جون جونیم:/)
ده مین بعد..
ا.ت
غذامو خوردم..تشکر کردم و رفتم بالا تا آماده شم...رفتم و ی دوش نیم ساعته گرفتم و اومدم بیرون..
موهامو سشوار زدم..چون موهام تقریبا بلند بودن یکم طول کشید..
ساعت ۴
موهامو سشوار کشیدم و بالا بستم و سوسکی ریختم..
ی میکاپ کیوت و خوشگلم کردم...
شرط نداریییمممم
ساعت : ۱۱:۳۰.
ا.ت بیدارشد..
ا.ت:اخیشششششش امروز ک تعطیلمممم تونستم رااااحتتتت بخوابمممممم
بلند شدم و رفتم دسشویی و اومدم..موهامو شونه زدم،بستم و تختمو مرتب کردم...
رفتم پایین
ا.ت:سلااامممم صب یا ظر بخیررررر
لیانگ:خوب خوابیدیااااا😂
م.ت:ظهرت بخیر دخترم
ب.ت:ساعت خواب😂؟
ا.ت:ابااااااا همش همینو میگی😐😂
ساعت ۲:۵۰
داشتن نهار میخوردن..
ا.ت
هععععععع تازه یادم اومدددد با عوسوک قرار دارممممم
سریع داشتم غذامو مخوردم..
م.ت:نپره تو گلوت دخترم😐
لیانگ:حتما با دوس جون جونیش قرار داره😏😌
ا.ت با دهن پر:/:زهرمار😑(تو ذهنش:راس میگه ولی ن با دوست جون جونیم:/)
ده مین بعد..
ا.ت
غذامو خوردم..تشکر کردم و رفتم بالا تا آماده شم...رفتم و ی دوش نیم ساعته گرفتم و اومدم بیرون..
موهامو سشوار زدم..چون موهام تقریبا بلند بودن یکم طول کشید..
ساعت ۴
موهامو سشوار کشیدم و بالا بستم و سوسکی ریختم..
ی میکاپ کیوت و خوشگلم کردم...
شرط نداریییمممم
۶۷.۶k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.