فیک«دختر کوچولوی من»فصل دو part 11
سویی:(عصبی میشه)
ته: ات راستی ساعت ۶ و نیم باید برای تست بریم
ات: باشه
سویی: تست چی؟
ات: بازیگری
سویی: اها
(چند دقیقه بعد)
ات: آ…رسیدیم
(پیاده میشن و میرن داخل خونه)
ته جون: اومدید
ته: اره
ته جون: من باید برم شرکت یه سری کار دارم فعلا
ات&ته: باشه میبینمت
ات: شما اینجا بشینید من میرم ابمیوه درست کنم بیارم
سویی: باشه
ات:(میره سمت اشپز خونه)
سویی ویو
فکر میکنم الان موقعیت خوبی باشه یکم به تهیونگ نزدیک شم…
سویی: اقای تهیونگ
ته: بله؟
سویی:(میره نزدیکش)
ته: چیکار میکنی(با این حالت😐)
سویی: واقعا ات چی داره؟
ته: برو کنار
سویی: چرا انقدر بد رفتار میکنی من که هنوز کاری نکردم
ته: هنوز؟
سویی: اره…هنوز(دستشو میزاره روی شونه ته)
ات ویو
اب میوه ها اماده شد داشتم میرفتم سمت هال یهو صدای سویی رو شنیدم رفتم نزدیک تر تا واضح تر بشنوم…
سویی:(میره نزدیک لبای ته تا ببوستش)
ذهن ات: واقعا داشتم از عصبانیت اتیش میگرفتم…تهیونگ…
ته:(سویی رو از خودش دور میکنه)
ته: تمومش کن چون دوست اتی هیچی نمیگم اما این فکرارو از ذهنت بیرون کن…اولش پرسیدی مگه ات چی داره؟…بزار بهت بگم اون قلب پاکی داره…و فکرشم نکن بخوای جای اونو بگیری..من بیشتر از هرچیزی ات رو دوست دارم..اینو میبینی(به حلقش اشاره میکنه)دقیقا یکی مثل این تو دست ات هم هست…حواست به رفتارت باشه
سویی:(با عصبانیت و ناراحتی تو چشمای تهیونگ نگاه میکنه)
ذهن ات: درسته من الکی نگران شده بودم تهیونگ همچین ادمی نیست…(با لبخند)
سویی: اما…(قبل اینکه سویی حرفشو بگه ات میاد)
ات: خب اینم ابمیوه…اتفاقی افتاده؟چرا انگار عصبی اید
ته: نه عزیزم…مشکلی نیست(دست ات رو میگیره و میشونتش بغل خودش)
ات: باشه پس
سویی: ات من یه مشکلی برام پیش اومده…باید برم
ات: باشه ولی کاش بیشتر میموندی
سویی: باید برم…فعلا(میره)
ات:(به محض رفتن سویی میزنه زیر خنده)
ته: به چی میخندی؟
ات: دختره ی احمق
ته: چی؟
ات: واقعا فکر کرده به این سادگیا میتونه تورو از من بگیره؟(با خنده)
ته: تو همه چیو دیدی؟معذرت میخوام
ات: دقیقا چرا عذر خواهی میکنی؟
ته: نباید میذاشتم بهم نزدیک شه
ات: ولی تو که نذاشتی بهت نزدیک شه…من از دستت عصبانی نیستم حتی بهت افتخارم میکنم
ته:(لبخند میزنه)
ات: ولی اون دختره عصبیم میکنه
ته: بعید میدونم دیگه بخواد نزدیکت بشه
ات:شاید…بیا بریم لباس انتخاب کنیم برای تست…ظاهر مهمه
ته: باشه ولی تو همه جوره خوشگلی نگران نباش
بچه ها بعد این پارت مردین یا هنوز زنده این؟🌹😂
ته: ات راستی ساعت ۶ و نیم باید برای تست بریم
ات: باشه
سویی: تست چی؟
ات: بازیگری
سویی: اها
(چند دقیقه بعد)
ات: آ…رسیدیم
(پیاده میشن و میرن داخل خونه)
ته جون: اومدید
ته: اره
ته جون: من باید برم شرکت یه سری کار دارم فعلا
ات&ته: باشه میبینمت
ات: شما اینجا بشینید من میرم ابمیوه درست کنم بیارم
سویی: باشه
ات:(میره سمت اشپز خونه)
سویی ویو
فکر میکنم الان موقعیت خوبی باشه یکم به تهیونگ نزدیک شم…
سویی: اقای تهیونگ
ته: بله؟
سویی:(میره نزدیکش)
ته: چیکار میکنی(با این حالت😐)
سویی: واقعا ات چی داره؟
ته: برو کنار
سویی: چرا انقدر بد رفتار میکنی من که هنوز کاری نکردم
ته: هنوز؟
سویی: اره…هنوز(دستشو میزاره روی شونه ته)
ات ویو
اب میوه ها اماده شد داشتم میرفتم سمت هال یهو صدای سویی رو شنیدم رفتم نزدیک تر تا واضح تر بشنوم…
سویی:(میره نزدیک لبای ته تا ببوستش)
ذهن ات: واقعا داشتم از عصبانیت اتیش میگرفتم…تهیونگ…
ته:(سویی رو از خودش دور میکنه)
ته: تمومش کن چون دوست اتی هیچی نمیگم اما این فکرارو از ذهنت بیرون کن…اولش پرسیدی مگه ات چی داره؟…بزار بهت بگم اون قلب پاکی داره…و فکرشم نکن بخوای جای اونو بگیری..من بیشتر از هرچیزی ات رو دوست دارم..اینو میبینی(به حلقش اشاره میکنه)دقیقا یکی مثل این تو دست ات هم هست…حواست به رفتارت باشه
سویی:(با عصبانیت و ناراحتی تو چشمای تهیونگ نگاه میکنه)
ذهن ات: درسته من الکی نگران شده بودم تهیونگ همچین ادمی نیست…(با لبخند)
سویی: اما…(قبل اینکه سویی حرفشو بگه ات میاد)
ات: خب اینم ابمیوه…اتفاقی افتاده؟چرا انگار عصبی اید
ته: نه عزیزم…مشکلی نیست(دست ات رو میگیره و میشونتش بغل خودش)
ات: باشه پس
سویی: ات من یه مشکلی برام پیش اومده…باید برم
ات: باشه ولی کاش بیشتر میموندی
سویی: باید برم…فعلا(میره)
ات:(به محض رفتن سویی میزنه زیر خنده)
ته: به چی میخندی؟
ات: دختره ی احمق
ته: چی؟
ات: واقعا فکر کرده به این سادگیا میتونه تورو از من بگیره؟(با خنده)
ته: تو همه چیو دیدی؟معذرت میخوام
ات: دقیقا چرا عذر خواهی میکنی؟
ته: نباید میذاشتم بهم نزدیک شه
ات: ولی تو که نذاشتی بهت نزدیک شه…من از دستت عصبانی نیستم حتی بهت افتخارم میکنم
ته:(لبخند میزنه)
ات: ولی اون دختره عصبیم میکنه
ته: بعید میدونم دیگه بخواد نزدیکت بشه
ات:شاید…بیا بریم لباس انتخاب کنیم برای تست…ظاهر مهمه
ته: باشه ولی تو همه جوره خوشگلی نگران نباش
بچه ها بعد این پارت مردین یا هنوز زنده این؟🌹😂
۲۶.۳k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.