معلم جذاب من پارت4🤎🐈🥨
ا/ت ویو :
داشتم رو صندلی گرد گیری میکردم که یهو
دینگ دانگ صدای در اومد، رفتم در رو باز کردم دیدم تهیونگه، خدا رو شکر این دفعه لباسام مثل آدم بودن<اسلاید²>
ا/ت: سلام بفرمایید تو خونه خودته
تهیونگ: سلام مرسی (میاد تو و ا/ت هم در رو میبنده)
ا/ت: میتونیم تو سالن تمرین کنیم چون هم خونه هام خونه نیستن:/
تهیونگ: یعنی ما تو خونه تنهاییم؟ [ادمین گلتون: آره پسر منحرف من آره😔]
ا/ت: (هم تهیونگ و هم ا/ت یه جوری شدن و هرکدوم به یه ور نگاه میکرد) آ...آ..آره می...میشه گفت☻️
تهیونگ: (وسایلش رو میزاره رو میز و خودشم میشینه رو مبل )
ا/ت: امم راستی شام خوردی؟
تهیونگ: راستشو بخوای نه😅 ولی لازم نیست تو زحمت بیوفتی من چیزی نمیخوام
ا/ت: عااا...آره راستش داشتم واسه خودم نودل فوری درست میکردم گفتم برا توعم درست کنم
تهیونگ: ممنون
ا/ت: نه بابا این چه حرفیه (میره درست میکنه و میاره)
تهیونگ: چطوره هین خوردن در کنارش ریاضی درس بدم؟
ا/ت: اوکیع
◇پرش زمانی به ساعت 08:30◇
تهیونگ: و این از این... یاد گرفتی؟
ا/ت: آره ..... راستی نودلتو چرا نخوردی؟
تهیونگ: تو خودتم نخوردی
ا/ت: او .... من انقد غرق در يادگيري بودم یادم رفت
تهیونگ: اتفاقا منم چون درگیر تدریس بودم یادم رفت
ا/ت: بامزه..:/ امم راستی میشه این نیم ساعت مونده رو درس ندی و باهم نودل بخوریم؟
تهیونگ: امم اوکی پس همین کار رو میکنیم
ا/ت: باش پس من میرم نوشیدنی بیارم(بدو بدو میره😑💔)
تهیونگ : (چی نوشیدنی؟ مگه ا/ت هنوز ۱۷ سالش نیست؟)
ا/ت: من اومدمممم (تو دستاش دو قوتی کوکا بود)
تهیونگ: (او پس منظورش اینه😅) اوم ا/ت راستی مگه تو ۱۷ سالت نیست؟
ا/ت: چرا ۱۷ سالمه چطور؟
تهیونگ: پس چطوری میای دانشگاه؟ تو الان باید کلاس ۱۲هم میمیبودی
ا/ت: او اون ؟ آخه ۱سال جهشی خوندم/=
تهیونگ: آها
ا/ت: حالا من یه سوال دارم
تهیونگ: بپرس..
ا/ت: دوست دختر یا همسر داری؟:/
تهیونگ: (میخنده) چیه اگه نداشته باشم میخوایی دوست دخترم بشی؟
ا/ت: (میچرخه رو به روی خودشو نگاه میکنه و صورتش قرمز میشه)
تهیونگ: خجالت نکش شوخی بود همش
ا/ت: هه هه هه چقد گوله نمکی تو😒
تهیونگ: خنده دارنبود؟
ا/ت:(هیچی نمیگه)
تهیونگ: (یه نگاه به صورت ا/ت میندازه و میبینه اونم داره به صورتش نگاه میکنه چند دقیقه محو تماشای هم میشن...) ام ام بابت نودل و نوشابه ممنون من باید برم... فعلا خداحافظ (و تند تند میره سمت در و از اونجا دور میشه)
ا/ت: نمیدونم چرا انگار قلبم داره از تو دهنم میزنه بیرون🥲
همون موقع.......
ممنون میشم حمایتم کنی 🦋💙🫂
داشتم رو صندلی گرد گیری میکردم که یهو
دینگ دانگ صدای در اومد، رفتم در رو باز کردم دیدم تهیونگه، خدا رو شکر این دفعه لباسام مثل آدم بودن<اسلاید²>
ا/ت: سلام بفرمایید تو خونه خودته
تهیونگ: سلام مرسی (میاد تو و ا/ت هم در رو میبنده)
ا/ت: میتونیم تو سالن تمرین کنیم چون هم خونه هام خونه نیستن:/
تهیونگ: یعنی ما تو خونه تنهاییم؟ [ادمین گلتون: آره پسر منحرف من آره😔]
ا/ت: (هم تهیونگ و هم ا/ت یه جوری شدن و هرکدوم به یه ور نگاه میکرد) آ...آ..آره می...میشه گفت☻️
تهیونگ: (وسایلش رو میزاره رو میز و خودشم میشینه رو مبل )
ا/ت: امم راستی شام خوردی؟
تهیونگ: راستشو بخوای نه😅 ولی لازم نیست تو زحمت بیوفتی من چیزی نمیخوام
ا/ت: عااا...آره راستش داشتم واسه خودم نودل فوری درست میکردم گفتم برا توعم درست کنم
تهیونگ: ممنون
ا/ت: نه بابا این چه حرفیه (میره درست میکنه و میاره)
تهیونگ: چطوره هین خوردن در کنارش ریاضی درس بدم؟
ا/ت: اوکیع
◇پرش زمانی به ساعت 08:30◇
تهیونگ: و این از این... یاد گرفتی؟
ا/ت: آره ..... راستی نودلتو چرا نخوردی؟
تهیونگ: تو خودتم نخوردی
ا/ت: او .... من انقد غرق در يادگيري بودم یادم رفت
تهیونگ: اتفاقا منم چون درگیر تدریس بودم یادم رفت
ا/ت: بامزه..:/ امم راستی میشه این نیم ساعت مونده رو درس ندی و باهم نودل بخوریم؟
تهیونگ: امم اوکی پس همین کار رو میکنیم
ا/ت: باش پس من میرم نوشیدنی بیارم(بدو بدو میره😑💔)
تهیونگ : (چی نوشیدنی؟ مگه ا/ت هنوز ۱۷ سالش نیست؟)
ا/ت: من اومدمممم (تو دستاش دو قوتی کوکا بود)
تهیونگ: (او پس منظورش اینه😅) اوم ا/ت راستی مگه تو ۱۷ سالت نیست؟
ا/ت: چرا ۱۷ سالمه چطور؟
تهیونگ: پس چطوری میای دانشگاه؟ تو الان باید کلاس ۱۲هم میمیبودی
ا/ت: او اون ؟ آخه ۱سال جهشی خوندم/=
تهیونگ: آها
ا/ت: حالا من یه سوال دارم
تهیونگ: بپرس..
ا/ت: دوست دختر یا همسر داری؟:/
تهیونگ: (میخنده) چیه اگه نداشته باشم میخوایی دوست دخترم بشی؟
ا/ت: (میچرخه رو به روی خودشو نگاه میکنه و صورتش قرمز میشه)
تهیونگ: خجالت نکش شوخی بود همش
ا/ت: هه هه هه چقد گوله نمکی تو😒
تهیونگ: خنده دارنبود؟
ا/ت:(هیچی نمیگه)
تهیونگ: (یه نگاه به صورت ا/ت میندازه و میبینه اونم داره به صورتش نگاه میکنه چند دقیقه محو تماشای هم میشن...) ام ام بابت نودل و نوشابه ممنون من باید برم... فعلا خداحافظ (و تند تند میره سمت در و از اونجا دور میشه)
ا/ت: نمیدونم چرا انگار قلبم داره از تو دهنم میزنه بیرون🥲
همون موقع.......
ممنون میشم حمایتم کنی 🦋💙🫂
۱۵.۷k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.