شروع دوباره پارت ششم
×جینا
جین به نامجون یه چشم غوره میره
×باشه
+من چرا اینجام
جیمین وارد اتاق میشه
جیمین :چون نمیشد تو همون حالت وسط خیابون ولط کرد
+الان میشه برم
جین :آره فقط .....فقط میشه بگی چرا میخواستی خودت رو پرت کنی
+چون دیگه هدفی ندارم برای زنده موندن ندارم سونگ هم دیگه بهم احتیاج نداره پس دیگه نمی خوام زنده بمونم چون فقط یه موجود اضافه ام از همون اولش هم بودم (گریت میگیره ) هق اون .....هق....اونم هق ترکم کرد 😭
×کی ترکت کرد ؟
+اون اون اون مُرده هق
×متاسفم
+لازم نیست تو متاسف باشی
جین : (رو به ا/ت) برو یه آب بزن به صورتت حالت بهتر بشه
+(در حالی که اشکاش رو پاک میکنه) باشه
ا/ ت از اتاق خارج میشه
جین رو به نامجون : اذیتش نکن زشته
×یا مگه من چیکار کردم
جین : هیچی برو دسشویی رو بش نشون بده یادش رفت بپرسه
×خوب حواست به همه چی هست
( از زبان ا/ت )
از اتاق اومدم بیرون یادم اومد نپرسیدم دسشویی کجاست خواستم برگردم بپرسم که نامجون از اتاق اومد بیرون و باحالت خیلی سردی به یه در اشاره کرد و گفت اونجا دسشویه همیشه برام جای سوال بود چرا این قدر از من بدش میاد اونم منی که تا حالا نشده حتی یه بار بهش یه بدی بکنم شاید کل رابطمون اینه که میکاپ ارتیستشم اما خب در همون حد هم حتی باهام مهربون نیست ولی با بقیه خیلی مهربونه اَه اصلا من چرا دارم به اون دراز فکر میکنم دراز بیریخت (از طرف ا/ت از ارمی های عزیز معذرت خواهی میکنم بچس عقل درست حسابی نداره) رفتم تو دست شویی یه آبی به صورتم زدم برگشتم تو همون اتاقه کیفم رو برداشتم خواستم برم که جیمین اومد
جیمین : میخوای بری ؟
+اره
جیمین : مطمعنی حالت خوبه اخه تازه بهوش اومدی
+اره من خوبم راستی ممنون بابت دیشب
جیمین :دیشب؟
+اره که اوردینم اینجا
جیمین : اون که دیشب نبود
+پس کی بود 😳
جیمین :دوروز پیش تو الان دو روز بود بیهوش بودی
+...........
ببخشید دیر شد 🥲
جین به نامجون یه چشم غوره میره
×باشه
+من چرا اینجام
جیمین وارد اتاق میشه
جیمین :چون نمیشد تو همون حالت وسط خیابون ولط کرد
+الان میشه برم
جین :آره فقط .....فقط میشه بگی چرا میخواستی خودت رو پرت کنی
+چون دیگه هدفی ندارم برای زنده موندن ندارم سونگ هم دیگه بهم احتیاج نداره پس دیگه نمی خوام زنده بمونم چون فقط یه موجود اضافه ام از همون اولش هم بودم (گریت میگیره ) هق اون .....هق....اونم هق ترکم کرد 😭
×کی ترکت کرد ؟
+اون اون اون مُرده هق
×متاسفم
+لازم نیست تو متاسف باشی
جین : (رو به ا/ت) برو یه آب بزن به صورتت حالت بهتر بشه
+(در حالی که اشکاش رو پاک میکنه) باشه
ا/ ت از اتاق خارج میشه
جین رو به نامجون : اذیتش نکن زشته
×یا مگه من چیکار کردم
جین : هیچی برو دسشویی رو بش نشون بده یادش رفت بپرسه
×خوب حواست به همه چی هست
( از زبان ا/ت )
از اتاق اومدم بیرون یادم اومد نپرسیدم دسشویی کجاست خواستم برگردم بپرسم که نامجون از اتاق اومد بیرون و باحالت خیلی سردی به یه در اشاره کرد و گفت اونجا دسشویه همیشه برام جای سوال بود چرا این قدر از من بدش میاد اونم منی که تا حالا نشده حتی یه بار بهش یه بدی بکنم شاید کل رابطمون اینه که میکاپ ارتیستشم اما خب در همون حد هم حتی باهام مهربون نیست ولی با بقیه خیلی مهربونه اَه اصلا من چرا دارم به اون دراز فکر میکنم دراز بیریخت (از طرف ا/ت از ارمی های عزیز معذرت خواهی میکنم بچس عقل درست حسابی نداره) رفتم تو دست شویی یه آبی به صورتم زدم برگشتم تو همون اتاقه کیفم رو برداشتم خواستم برم که جیمین اومد
جیمین : میخوای بری ؟
+اره
جیمین : مطمعنی حالت خوبه اخه تازه بهوش اومدی
+اره من خوبم راستی ممنون بابت دیشب
جیمین :دیشب؟
+اره که اوردینم اینجا
جیمین : اون که دیشب نبود
+پس کی بود 😳
جیمین :دوروز پیش تو الان دو روز بود بیهوش بودی
+...........
ببخشید دیر شد 🥲
۱۷.۲k
۰۵ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.