تک پارتی ایزانا
ویو ا.ت
صبح از خواب بیدار شدم دیدم ایزانا نیست البته هیچوقت نیست انقدر که سرگرم کاراشه منو اصلا نمیبینه😒
خب دیگه چیکار کنم دیروز با خودم گفتم که من که حوصلم تو خونه سر میره دنبال یه کار گشتم و خوشبختانه پیدا شد
رفتم یه دوش دو مینی گرفتم و اومد یه ارایش ساده ای کردمو یه لباس معمولی پوشیدمو رفتم اخخخخ یادم رفت به ایزانا بگم اگه بگم کلمو میکنه نگن هم پارم میکنههه واییی حالا چیکار کنم ؟
رسیدم قرار بود استخدام بشم رفتم داخل اتاق
۲ساعت بعد
از اتاق اومدم بیرون بلاخره استخدام شدم ولی خداییی این استخدام شدن هم خیلی سخته هااا
رفتم شروع به کار کردم به عنوان حسابدار ...
داشتم کار میکردم که یه پسر جذاب اومد و مث من شروع کرد با کار با لپ تاپ..
ا.ت:سلام
(علامت پسره:#)
#:سلام اسم من لوییسه
ا.ت:اسم من هم ا.تس خوشبختم
#:مجردی؟
ا.ت:چرا میخوای بدونی؟
#:مهینجوری البته منحرف نیستما من خودم دوس دختر دارم اخههه
ا.ت:من متاهلم
ا.ت:ببخشید من باید تلفونم رو جواب بدم
#:راحت باش
ا.ت:بله(نسبتن سرد)
ایزانا:سلام بر ملکه ی خوشگلممم چطوری؟
ا.ت:او پس منو یادتم بود برگامممم
ایزانا:گومم پرنسس ...خودت متوجه ای که سرم شلوغه دیگه ...حاضر شو بیام دنبالت که بریم بگردیم همین الان ....
ا.ت:چییییی من نمیام کار دارممم اخهههه
ایزانا:من اومدمممم بایییی باییییی گرلللل
ا.ت:خاک تو سرت ا.ت حالا می خوای چه گوعی بقولی؟ مجبور شدم بهش پیام بدم و بگم که کجام و برای چی وای خدا الان میاد کلمو از جاش میکنه میبره واییییی شتتتتتتتتتتتتت
ایزانا :داشتم میرفتم دنبال ا/ت که یهو پیام اومد بازش کردم ا.ت بود نوشته بود من فلان فلان جام بخاطر فلان کار 😂😂😂
اعصبام زمین تا اسمون بهم ریخت اخه چرا باید بدون اجازه من بره سر کارر؟سریع رفتم سمت ادرسی که فرستاده بود رفتم داخل دیدم نشسته و داره بایه پسره حرف میزنه که از ته سالن داد زدم
ایزانا:ااااا.تتتتتتتتتتتتتتتتتت
ا/ت: وایی شتتتتتتتتتت از موره در نرو بهت توضیح میدم باشه؟؟؟
ایزانا:توضیح بدی هانننن؟؟
ا.ت:بیا بریم بیرون بهت بگم:]
رفتن بیرون*
ا.ت:ببین تو هی میگی من سرم خیلی شلوغه منم تو خونه حوصلم سر میره گفتم یه کار پاره وقت بگیرم که حوصلم سر نره اون پسره هم خودش دوس وختر داره ما فقط با هم همکاریم همین.
ایزانا:تو یه روز اینهمه اتفاق افتاده بعد الان تو باید بهم بگی اره؟ چرا بهم نگفتی و اومدی سر خود کار انجام میدی؟
ا.ت:چون جنابعالی سرت شلوغه😑🪚
ایزانا:دفه اخرت باشه ها حالا هم بیا بریم بیرون همین الان زود تند سریع
ا.ت: طلبکارم هستی؟بخدا یکی میزنم پس کلت😑🪚
ایزانا: چه غلطا... زود باش همیشه حق بامنه
ا/ت:یه موردشو به من توضیح میدی؟
ایزانا: اینکه یه ملکه باید همیشه پیش پادشاهش باشه.
خوب بود؟
صبح از خواب بیدار شدم دیدم ایزانا نیست البته هیچوقت نیست انقدر که سرگرم کاراشه منو اصلا نمیبینه😒
خب دیگه چیکار کنم دیروز با خودم گفتم که من که حوصلم تو خونه سر میره دنبال یه کار گشتم و خوشبختانه پیدا شد
رفتم یه دوش دو مینی گرفتم و اومد یه ارایش ساده ای کردمو یه لباس معمولی پوشیدمو رفتم اخخخخ یادم رفت به ایزانا بگم اگه بگم کلمو میکنه نگن هم پارم میکنههه واییی حالا چیکار کنم ؟
رسیدم قرار بود استخدام بشم رفتم داخل اتاق
۲ساعت بعد
از اتاق اومدم بیرون بلاخره استخدام شدم ولی خداییی این استخدام شدن هم خیلی سخته هااا
رفتم شروع به کار کردم به عنوان حسابدار ...
داشتم کار میکردم که یه پسر جذاب اومد و مث من شروع کرد با کار با لپ تاپ..
ا.ت:سلام
(علامت پسره:#)
#:سلام اسم من لوییسه
ا.ت:اسم من هم ا.تس خوشبختم
#:مجردی؟
ا.ت:چرا میخوای بدونی؟
#:مهینجوری البته منحرف نیستما من خودم دوس دختر دارم اخههه
ا.ت:من متاهلم
ا.ت:ببخشید من باید تلفونم رو جواب بدم
#:راحت باش
ا.ت:بله(نسبتن سرد)
ایزانا:سلام بر ملکه ی خوشگلممم چطوری؟
ا.ت:او پس منو یادتم بود برگامممم
ایزانا:گومم پرنسس ...خودت متوجه ای که سرم شلوغه دیگه ...حاضر شو بیام دنبالت که بریم بگردیم همین الان ....
ا.ت:چییییی من نمیام کار دارممم اخهههه
ایزانا:من اومدمممم بایییی باییییی گرلللل
ا.ت:خاک تو سرت ا.ت حالا می خوای چه گوعی بقولی؟ مجبور شدم بهش پیام بدم و بگم که کجام و برای چی وای خدا الان میاد کلمو از جاش میکنه میبره واییییی شتتتتتتتتتتتتت
ایزانا :داشتم میرفتم دنبال ا/ت که یهو پیام اومد بازش کردم ا.ت بود نوشته بود من فلان فلان جام بخاطر فلان کار 😂😂😂
اعصبام زمین تا اسمون بهم ریخت اخه چرا باید بدون اجازه من بره سر کارر؟سریع رفتم سمت ادرسی که فرستاده بود رفتم داخل دیدم نشسته و داره بایه پسره حرف میزنه که از ته سالن داد زدم
ایزانا:ااااا.تتتتتتتتتتتتتتتتتت
ا/ت: وایی شتتتتتتتتتت از موره در نرو بهت توضیح میدم باشه؟؟؟
ایزانا:توضیح بدی هانننن؟؟
ا.ت:بیا بریم بیرون بهت بگم:]
رفتن بیرون*
ا.ت:ببین تو هی میگی من سرم خیلی شلوغه منم تو خونه حوصلم سر میره گفتم یه کار پاره وقت بگیرم که حوصلم سر نره اون پسره هم خودش دوس وختر داره ما فقط با هم همکاریم همین.
ایزانا:تو یه روز اینهمه اتفاق افتاده بعد الان تو باید بهم بگی اره؟ چرا بهم نگفتی و اومدی سر خود کار انجام میدی؟
ا.ت:چون جنابعالی سرت شلوغه😑🪚
ایزانا:دفه اخرت باشه ها حالا هم بیا بریم بیرون همین الان زود تند سریع
ا.ت: طلبکارم هستی؟بخدا یکی میزنم پس کلت😑🪚
ایزانا: چه غلطا... زود باش همیشه حق بامنه
ا/ت:یه موردشو به من توضیح میدی؟
ایزانا: اینکه یه ملکه باید همیشه پیش پادشاهش باشه.
خوب بود؟
۱۳.۳k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.