DOCTORS OF GONGILL🥼part 84
+ اتفاقی برام نمیافته. نگران نباش.
جی هیون روپوش یونگی را محکم گرفته بود و بلند گریه میکرد. میترسید اگر او را رها کند
یونگی دیگر برنمیگردد.
_ احمق عوضی... ازت متنفرم.
جی هیون سرش را داخل گردن یونگی مخفی کرد و گفت: ازت متنفرم.
یونگی دستش را نوازشوارانه روی موهایش میکشید و رویشان رد محبتی میکاشت.
جی هیون ارام از اغوش یونگی بیرون امد و با چشم هایی که از گریه برق میزدند به او نگاه
کرد.
_ کی برمیگردی؟
+ زود. قول میدم. بهم اعتماد کن.
جی هیون انگشت کوچکش را باال اورد و به انگشت کوچک یونگی گره کرد.
_ ازت نمیپرسم چرا میری چون میدونم بهم نمیگی اما لطفا برگرد. زنده!
یونگی خندید و انگشتش را محکم کرد.
+ زنده برمیگردم.
اما یونگی از حرفی میزد مطمئن نبود. اگر جی هیون را نمیدید و باهاش اشنا نمیشد، از این که
اتفاقی برایش بیافتد نمیترسید اما االن دوست داشت زنده برگردد.
--
_ بهم پیام میدی و اگر تونستی حتما زنگ میزنی. یادت باشه اونجا ماسک بزنی. شنیدم بیماری
های واگیر دار اونجا زیاده. خوب غذا بخور و مراقب خودت باش.
یونگی دستش را باال اورد تا جی هیون را ارام کند.
+ باشه باشه! نگران نباش.
_ چطور میتونم نگران نباشم؟!
یونگی لبخند لثه ای زد که چشم هایش کوچک شد.
+ هان جی هیون! بهت قول میدم سالم برمیگردم و اون موق ازت خواستگاری میکنم.
جی هیون غرولند کنان گفت: البته اگه اونجا زن دیگه ای دلتو نبره.
یونگی گفت: من باید اینو بگم. اینجا یه عالمه مرد خوش قیافه ست اما اونجا هیچکس نیست.
_ درست میگی. تا تو نیستی باید برم دل یه مرد خوش قیافه تر و قد بلند تر رو ببرم.
+ یا!
جی هیون خندید و یونگی را بغل کرد.
_ زود برگرد.
یونگی دست هایش را دور جی هیون حلقه کرد و گفت: مراقب خودت باش.
+ دکتر مین داریم سوار میشیم.
جی هیون از یونگی جدا شد و به دکتر ها و پرستار های دیگر که به از سالن خارج میشدند تا
سوار هواپیما شوند، چشم غره رفت.
یونگی دسته ی چمدانش را گرفت و بعد از نگاه عاشقانه ی دیگری به جی هیون، به سمت بقیه
رفت. یونگی وسط راه ایستاد. چمدانش را رها کرد و به سمت جی هیون دوید. صورتش را کج
کرد و لب هایش را روی لب های جی هیون گذاشت.
صدای اعتراض بقیه ی دکتر ها بلند شد.
یونگی بعد از ثانیه های طوالنی، لب هایش را برداشت و صورت جی هیون را رها کرد.
همانطور که عقب عقب به سمت چمدانش میرفت، داد زد: دوست دارم.....
جی هیون روپوش یونگی را محکم گرفته بود و بلند گریه میکرد. میترسید اگر او را رها کند
یونگی دیگر برنمیگردد.
_ احمق عوضی... ازت متنفرم.
جی هیون سرش را داخل گردن یونگی مخفی کرد و گفت: ازت متنفرم.
یونگی دستش را نوازشوارانه روی موهایش میکشید و رویشان رد محبتی میکاشت.
جی هیون ارام از اغوش یونگی بیرون امد و با چشم هایی که از گریه برق میزدند به او نگاه
کرد.
_ کی برمیگردی؟
+ زود. قول میدم. بهم اعتماد کن.
جی هیون انگشت کوچکش را باال اورد و به انگشت کوچک یونگی گره کرد.
_ ازت نمیپرسم چرا میری چون میدونم بهم نمیگی اما لطفا برگرد. زنده!
یونگی خندید و انگشتش را محکم کرد.
+ زنده برمیگردم.
اما یونگی از حرفی میزد مطمئن نبود. اگر جی هیون را نمیدید و باهاش اشنا نمیشد، از این که
اتفاقی برایش بیافتد نمیترسید اما االن دوست داشت زنده برگردد.
--
_ بهم پیام میدی و اگر تونستی حتما زنگ میزنی. یادت باشه اونجا ماسک بزنی. شنیدم بیماری
های واگیر دار اونجا زیاده. خوب غذا بخور و مراقب خودت باش.
یونگی دستش را باال اورد تا جی هیون را ارام کند.
+ باشه باشه! نگران نباش.
_ چطور میتونم نگران نباشم؟!
یونگی لبخند لثه ای زد که چشم هایش کوچک شد.
+ هان جی هیون! بهت قول میدم سالم برمیگردم و اون موق ازت خواستگاری میکنم.
جی هیون غرولند کنان گفت: البته اگه اونجا زن دیگه ای دلتو نبره.
یونگی گفت: من باید اینو بگم. اینجا یه عالمه مرد خوش قیافه ست اما اونجا هیچکس نیست.
_ درست میگی. تا تو نیستی باید برم دل یه مرد خوش قیافه تر و قد بلند تر رو ببرم.
+ یا!
جی هیون خندید و یونگی را بغل کرد.
_ زود برگرد.
یونگی دست هایش را دور جی هیون حلقه کرد و گفت: مراقب خودت باش.
+ دکتر مین داریم سوار میشیم.
جی هیون از یونگی جدا شد و به دکتر ها و پرستار های دیگر که به از سالن خارج میشدند تا
سوار هواپیما شوند، چشم غره رفت.
یونگی دسته ی چمدانش را گرفت و بعد از نگاه عاشقانه ی دیگری به جی هیون، به سمت بقیه
رفت. یونگی وسط راه ایستاد. چمدانش را رها کرد و به سمت جی هیون دوید. صورتش را کج
کرد و لب هایش را روی لب های جی هیون گذاشت.
صدای اعتراض بقیه ی دکتر ها بلند شد.
یونگی بعد از ثانیه های طوالنی، لب هایش را برداشت و صورت جی هیون را رها کرد.
همانطور که عقب عقب به سمت چمدانش میرفت، داد زد: دوست دارم.....
۲۹.۲k
۰۹ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.