𝐩𝐭:𝟐.𝐌𝐲 𝐓𝐢𝐠𝐞𝐫 𝐌𝐚𝐟𝐢𝐚
یکم بولگوری درست کردم و درامای مورد علاقم یعنی وینچنزو رو گذاشتم و شروع کردم به خوردن و توی فکر بودم که ای کاش یه مافیای جذاب عاشقم میشد..
بعد از خوردن غذام تصمیم گرفتم برم بخوابم. وقتی رفتم تو اتاقم گوشیم زنگ خورد
گارام:هی هی کیوت کوشولوم خوبی؟
ا.ت:سلام اونی ممنونم تو خوبی؟ چیزی..شده؟
گارام:خوبم ممنون..میخواستم یه سوال بپرسم ازت... ا.ت من فردا میخوام برم بار..میای؟ خیلیوقته نرفتیم تروخدا دوباره نه نگوو
ا.ت:اوکیهه
گارام:لطفااا...چی اوکیی؟؟؟ وایییی میسییی قراره خوش بگذرونیممم
ا.ت:یههههه راستی ساعت چند میخوای بری؟
گارام:ساعت 6 دم در بار باش اوکی؟ بایی گیلاس کوچولووو
ا.ت:چشم اونی بایی
گوشیمو خواموش کردم و گرفتم خوابیدم..
صبح ساعت 10 بیدار شدم و صبحونه خوردم...دلم نمیخواد برم بیرون ولی بازم میخوام برم بار چون خیلی خوش میگذره و مخصوصا با گارام اونیی..ما از کلاس سوم با هم دوستیم! تقریبا 16 ساله!
گارام بهترین دوست منه..
پرش زمانی ساعت 5:
بی حال به ساعت گوشیم نگاه کردم که تا ساعت 5 رو دیدم دیرم شده بود گارام دوستمو میکند اگه دیر میکردمم!
مثل برق گرفته ها دوییدم طرف حمام و یه دوش 5 مینی گرفتم و موهام رو خشک کردم یه لباس مشکی چسبون که تا بالای رون هام بود و یه فیشنت مشکی پام کردم و کفش های پاشنه بلندم رو پوشیدم و موهام رو باز گذاشتم روی شونه هام ریختمشون و یه آرایش ملایم کردم و تاکسی گرفتم و رفتم به بار **** .
گارام دم در منتظر من بود و چپ چپ نگاهم میکرد
گارام:چه جذاب شدیی ا.تتت!!!ولی 3 دقیقه دیر رسیدیی
ا.ت:همچنین اونیی...خب فقط 3 دقیقههه تو ترافیک موندم نمیشه که همیشه سر دقیقه بیام تو خودت چی خیلی دیر میکنی وقتی دعوتت میکنم جایی هیچی نمیگم بعد فقط سر 3 دقیقههه؟؟؟ این انصاف نیست اونییی
گارام:اوکی اوکی فهمیدم حرص نخور کوشولوㅋㅋㅋ بیا بریم تو
ا.ت:ایشش اوکی..
رفتیم تو و سفارش داپیم و روی یکی از میزا نشستیم
تهیونگ ویو:
امروزم باید میرفتم بار و شرط بندی میکردم..وارد بار **** شدم و داشتم دنبال میز خالی میگشتم که یه دختر آشنا رو دیدم..بادیگاردم امروز صب همه ی اطلاعاتش رو بهم داد...اسمش ا.ت ست..مثل خودش قشنگه...
20 مین بعد:
بعد از اینکه شرط رو بردم تصمیم گرفتم برم پیشش...دوستش چند دقیقه پیش از بار رفت بیرون و وقتشه یکم خلوت کنیم با هم
ته:هی لیدی..میتونم باهاتون آشنا شم؟
ا.ت:اوه البته!
نشستم کنارش و دستم رو بالا بردم و به خدمتکار اشاره کردم تا سفراشام رو بیاره
ته:من کیم تهیونگم..و لیدی؟...
𝐥𝐢𝐤𝐞:𝟖
_______________________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه~~گایز راستی من 2 ام میخوام برم مسافرت 4 یا 5 روز نیستم ولی حتما یه روز درمیون اگه شرطا رسید پارت جدید آپ میکنم اوکی؟ ممنونم بابت حمایتاتونن~🥺💕
بعد از خوردن غذام تصمیم گرفتم برم بخوابم. وقتی رفتم تو اتاقم گوشیم زنگ خورد
گارام:هی هی کیوت کوشولوم خوبی؟
ا.ت:سلام اونی ممنونم تو خوبی؟ چیزی..شده؟
گارام:خوبم ممنون..میخواستم یه سوال بپرسم ازت... ا.ت من فردا میخوام برم بار..میای؟ خیلیوقته نرفتیم تروخدا دوباره نه نگوو
ا.ت:اوکیهه
گارام:لطفااا...چی اوکیی؟؟؟ وایییی میسییی قراره خوش بگذرونیممم
ا.ت:یههههه راستی ساعت چند میخوای بری؟
گارام:ساعت 6 دم در بار باش اوکی؟ بایی گیلاس کوچولووو
ا.ت:چشم اونی بایی
گوشیمو خواموش کردم و گرفتم خوابیدم..
صبح ساعت 10 بیدار شدم و صبحونه خوردم...دلم نمیخواد برم بیرون ولی بازم میخوام برم بار چون خیلی خوش میگذره و مخصوصا با گارام اونیی..ما از کلاس سوم با هم دوستیم! تقریبا 16 ساله!
گارام بهترین دوست منه..
پرش زمانی ساعت 5:
بی حال به ساعت گوشیم نگاه کردم که تا ساعت 5 رو دیدم دیرم شده بود گارام دوستمو میکند اگه دیر میکردمم!
مثل برق گرفته ها دوییدم طرف حمام و یه دوش 5 مینی گرفتم و موهام رو خشک کردم یه لباس مشکی چسبون که تا بالای رون هام بود و یه فیشنت مشکی پام کردم و کفش های پاشنه بلندم رو پوشیدم و موهام رو باز گذاشتم روی شونه هام ریختمشون و یه آرایش ملایم کردم و تاکسی گرفتم و رفتم به بار **** .
گارام دم در منتظر من بود و چپ چپ نگاهم میکرد
گارام:چه جذاب شدیی ا.تتت!!!ولی 3 دقیقه دیر رسیدیی
ا.ت:همچنین اونیی...خب فقط 3 دقیقههه تو ترافیک موندم نمیشه که همیشه سر دقیقه بیام تو خودت چی خیلی دیر میکنی وقتی دعوتت میکنم جایی هیچی نمیگم بعد فقط سر 3 دقیقههه؟؟؟ این انصاف نیست اونییی
گارام:اوکی اوکی فهمیدم حرص نخور کوشولوㅋㅋㅋ بیا بریم تو
ا.ت:ایشش اوکی..
رفتیم تو و سفارش داپیم و روی یکی از میزا نشستیم
تهیونگ ویو:
امروزم باید میرفتم بار و شرط بندی میکردم..وارد بار **** شدم و داشتم دنبال میز خالی میگشتم که یه دختر آشنا رو دیدم..بادیگاردم امروز صب همه ی اطلاعاتش رو بهم داد...اسمش ا.ت ست..مثل خودش قشنگه...
20 مین بعد:
بعد از اینکه شرط رو بردم تصمیم گرفتم برم پیشش...دوستش چند دقیقه پیش از بار رفت بیرون و وقتشه یکم خلوت کنیم با هم
ته:هی لیدی..میتونم باهاتون آشنا شم؟
ا.ت:اوه البته!
نشستم کنارش و دستم رو بالا بردم و به خدمتکار اشاره کردم تا سفراشام رو بیاره
ته:من کیم تهیونگم..و لیدی؟...
𝐥𝐢𝐤𝐞:𝟖
_______________________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه~~گایز راستی من 2 ام میخوام برم مسافرت 4 یا 5 روز نیستم ولی حتما یه روز درمیون اگه شرطا رسید پارت جدید آپ میکنم اوکی؟ ممنونم بابت حمایتاتونن~🥺💕
۳.۱k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.