torture
Torture
Part ²⁹
سر میز شام برای ا/ت یه عالمه غذا کشیدم و اونم بدون هیچ مخالفتی همشو خورد،کل شامو مسخره بازی درآوردم و اونم کلی خندید.بعد از شام ا/ت رفت اتاق خودش تا بخابه منم بعد از رسیدگی به یسری از کارام رفتم تو اتاق خودم تا بخابم.ا/ت دوس نداشت تو یه اتاق باشیم برای همینم یه اتاق جدید بهش دادم و کل وسایلش رو هم با سلیقه ی خودش سفارش دادم(اسلاید بعدی عکس اتاق خاب ا/ت)
قبل خاب خیلی فک کردم که باید کی و کجا به ا/ت بگم.نمیخاستم حقیقتو بدونه.فقط بهترین زندگیو براش میساختم و اگر یه موقعی واقن لازم بود به ا/ت حقیقتو میگفتم.توی این فکرا بودم که نفهمیدم چجوری خابم برد.
ا/ت ویو
بد برخورد نور آفتاب به چشمام اخمی کردم و بعد رو به شکم دراز کشیدم و صورتمو گذاشتم رو بالشت.جیغی کشیدم و شروع کردم به دست و پا زدن و گفتم
-چرا الان باید صبح بشههههههههه.میخام بخابمممممممم
که یدفه ای در با شدت باز شد که ترسیده بالا پریدم و آب دهنم گرفت گلوم
جونگ کوک ویو
توی خاب ناز بودم که یه صدایی از اتاق ا/ت اومد،نفهمیدم چی شد که یدفه از تخت پایین اومدم و به سمت اتاق ا/ت دویسدم و درشو با شدت باز کردم که از ترس آب دهنش گرفت گلوش.ترسیده لب زدم
-چت شده!کی حمله کرده؟جنگ جهانی چندمه؟خاب بد دیدی؟
وسط سرفه هاش قش قش شروع به خندیدن کرد و از شدت خنده تو خودش جمع شد و از تخت افتاد پایین.
با قیافه ی سوالی بهش نگاه کردم که مابین قهقهه هاش گفت
-این.....این چه قیافه ایه....دیگه
متعجب بهش نگاه کردم و رفتم تو آینه ی اتاقش خودمو ببینم که دیدم موهام کاملا بهم ریختست و مثل این جوجه های فشن شدم.خودمم از قیافم خندم گرفت.برگشتم و رو بهش گفتم.
~خب آخه اونجوری که تو جیغ زدی منم فقط وقت کردم بدوم سمت اتاقت.حالا،چت بود
شونه ای بالا انداخت و گفت
-هیچی.ازین که انقد زود صبح شده حرصم گرفت
که دیدم سرشو کج کرد کرد چشماشو به زمین دوخت و حسابی رفت تو فکر
ا/ت ویو
همینطور که با کوک بگو و بخند میکردم یه لحظه حسابی رفتم تو فکر.من کی بودم؟چرا انقد زود با این آدم صمیمی شده بودم؟اون کی بود؟نسبت باهم چی بود؟اصلن چرا من تو کما بودم؟چه اتفاقی برام افتاده بود؟پدر و مادرم کی بودن؟از همشون بیخبر بودم
شرایط آپ پارت بعدی
³⁵ تا لایک
³⁰ تا کامنت
#کیوت#خفن#گنگ#مود#پروف#آرمی#بی_تی_اس#لش#تئوری#شاین#لایت#مکنه#موچی#وی#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین#تهیونگ#جونگ_کوک#بلک_پینک#رزی#لیسا#جنی#جیسو#ایتیزی#اکسو#فیک_بی_تی_اس#فیکشن#جونگ_کوک#فیک#تهیونگ#کیدراما#کیپاپ#مافیایی#خفن#شکنجه#کلیپ#کرانچ#کیوت#سیدراما#عاشقانه#بامزه#بی_تی_اس#بلک_پینگ#اکسو#ایتیزی#بلک_پینک#آزادی#موکبانگ#کره#باحال#بی_تی_اس#آنباکسینگ#فوداسمر#اسلایم#دی_او#نامجون#جین#شوگا#جی_هوب#جیمین#عاشقانه#عشق#جان_فدا
Part ²⁹
سر میز شام برای ا/ت یه عالمه غذا کشیدم و اونم بدون هیچ مخالفتی همشو خورد،کل شامو مسخره بازی درآوردم و اونم کلی خندید.بعد از شام ا/ت رفت اتاق خودش تا بخابه منم بعد از رسیدگی به یسری از کارام رفتم تو اتاق خودم تا بخابم.ا/ت دوس نداشت تو یه اتاق باشیم برای همینم یه اتاق جدید بهش دادم و کل وسایلش رو هم با سلیقه ی خودش سفارش دادم(اسلاید بعدی عکس اتاق خاب ا/ت)
قبل خاب خیلی فک کردم که باید کی و کجا به ا/ت بگم.نمیخاستم حقیقتو بدونه.فقط بهترین زندگیو براش میساختم و اگر یه موقعی واقن لازم بود به ا/ت حقیقتو میگفتم.توی این فکرا بودم که نفهمیدم چجوری خابم برد.
ا/ت ویو
بد برخورد نور آفتاب به چشمام اخمی کردم و بعد رو به شکم دراز کشیدم و صورتمو گذاشتم رو بالشت.جیغی کشیدم و شروع کردم به دست و پا زدن و گفتم
-چرا الان باید صبح بشههههههههه.میخام بخابمممممممم
که یدفه ای در با شدت باز شد که ترسیده بالا پریدم و آب دهنم گرفت گلوم
جونگ کوک ویو
توی خاب ناز بودم که یه صدایی از اتاق ا/ت اومد،نفهمیدم چی شد که یدفه از تخت پایین اومدم و به سمت اتاق ا/ت دویسدم و درشو با شدت باز کردم که از ترس آب دهنش گرفت گلوش.ترسیده لب زدم
-چت شده!کی حمله کرده؟جنگ جهانی چندمه؟خاب بد دیدی؟
وسط سرفه هاش قش قش شروع به خندیدن کرد و از شدت خنده تو خودش جمع شد و از تخت افتاد پایین.
با قیافه ی سوالی بهش نگاه کردم که مابین قهقهه هاش گفت
-این.....این چه قیافه ایه....دیگه
متعجب بهش نگاه کردم و رفتم تو آینه ی اتاقش خودمو ببینم که دیدم موهام کاملا بهم ریختست و مثل این جوجه های فشن شدم.خودمم از قیافم خندم گرفت.برگشتم و رو بهش گفتم.
~خب آخه اونجوری که تو جیغ زدی منم فقط وقت کردم بدوم سمت اتاقت.حالا،چت بود
شونه ای بالا انداخت و گفت
-هیچی.ازین که انقد زود صبح شده حرصم گرفت
که دیدم سرشو کج کرد کرد چشماشو به زمین دوخت و حسابی رفت تو فکر
ا/ت ویو
همینطور که با کوک بگو و بخند میکردم یه لحظه حسابی رفتم تو فکر.من کی بودم؟چرا انقد زود با این آدم صمیمی شده بودم؟اون کی بود؟نسبت باهم چی بود؟اصلن چرا من تو کما بودم؟چه اتفاقی برام افتاده بود؟پدر و مادرم کی بودن؟از همشون بیخبر بودم
شرایط آپ پارت بعدی
³⁵ تا لایک
³⁰ تا کامنت
#کیوت#خفن#گنگ#مود#پروف#آرمی#بی_تی_اس#لش#تئوری#شاین#لایت#مکنه#موچی#وی#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین#تهیونگ#جونگ_کوک#بلک_پینک#رزی#لیسا#جنی#جیسو#ایتیزی#اکسو#فیک_بی_تی_اس#فیکشن#جونگ_کوک#فیک#تهیونگ#کیدراما#کیپاپ#مافیایی#خفن#شکنجه#کلیپ#کرانچ#کیوت#سیدراما#عاشقانه#بامزه#بی_تی_اس#بلک_پینگ#اکسو#ایتیزی#بلک_پینک#آزادی#موکبانگ#کره#باحال#بی_تی_اس#آنباکسینگ#فوداسمر#اسلایم#دی_او#نامجون#جین#شوگا#جی_هوب#جیمین#عاشقانه#عشق#جان_فدا
۱۷.۷k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.