زندگی رویایی:پارت۵
زندگی رویایی:پارت۵
+قول میدی(باگریه)
-قول میدم..الان هم پاشو برو سرکلاس وسایلت رو جم کن که بریم عمارتم
+باشه ولی بهتر شدم نمیشه برم خونمون
-مگه مامانت آمد
(بچهها مامان ا.ت اینجا نیست ا.ت خبر نداره که مامانش استرالیا زندگی میکنه پیش خالش)
+نه چند ماه از رفتنش میگذره ولی نه به من زنگ زده نه داداشم (جیمین رو میگه داداششه که اونم مافیان ولی ا.ت خبر نداره با کوک همکاری میکنه.. کوک بزرگترین مافیای جهانه ولی ا.ت و ایدا خبر ندارن)
-عجب..حالا باهام بحث نکن تازه قول دادی که برم عمارت بزاری کیس بزارم رو بدنت
+اما..
-هیسسس برو کلاس وسایلت رو جم کن بدوو تا دو دقیقه بیا بیرون که بریم عمارت
+ولی کارت تموم شده؟؟
-اره بدوو
ویوا.ت:
میدونستم اگه بیشتر با کوک لجبازی کنم بیشتر لج میکنه برا همین رفتم سر کلاس همین که رفتن داخل دیدم کاترین و ایدا دارن بحث میکنن ایدا گف
÷بابا هرزه دهنت رو ببند(با داد)
*ببین داداشت معلومه آخرش میاد پیشم که بهش سواری بدم چرا چون دوسم داره(نیشخند)
ا.ت پرید وسط حرفشون
-بسه کنیننن اینجااا چه خبره (باداد)
یکی از بچه ها کلاس گفت
@ کاترین میگه استاد جئون دوسش داره و یه روزی میرسه که استاد جئون میزه پیشش که کاترین سواریش بده
گفتم
-هه (نیشخند) کاترین کاترین امان از دستت چقدر رویا پردازی هرزه تو چی تو خودت دیدی که میتونی سواری به استاد بدی
واقعا فک کردی که استاد اینقدر بیکاره (باداد)
*فک نمیکنم بهت ربط داشته باشه که استاد باکی باشه ولی مطمئنم که عمرن سمت تو بیاد
ایداگفت
÷ببین کاترین یا دهن نجست رو میبندی یا من برات ببندمش
ا.ت رفت جلو
(یه نکته کاترین سه تا دوس دختر به نام یونا و یجیداشت که وایساده بودن و ایدا تنهایی جوابشون رو میده بچه های کلاس که همه داشتن نگاه میکردن کسی جرأت نمیکرد نزدیک بشه)
ا.ت رفت از ساقه موهای کاترین رو کشیدو گفت
+ببین هرزه منو دست کم نگیر یه جوری میزارم پشیمون بشی که به حال خودت گریه کنی فهمیدی(باداد)
تا کاترین آمد جواب بده یه نفر وارد کلاس میشه اون..
+قول میدی(باگریه)
-قول میدم..الان هم پاشو برو سرکلاس وسایلت رو جم کن که بریم عمارتم
+باشه ولی بهتر شدم نمیشه برم خونمون
-مگه مامانت آمد
(بچهها مامان ا.ت اینجا نیست ا.ت خبر نداره که مامانش استرالیا زندگی میکنه پیش خالش)
+نه چند ماه از رفتنش میگذره ولی نه به من زنگ زده نه داداشم (جیمین رو میگه داداششه که اونم مافیان ولی ا.ت خبر نداره با کوک همکاری میکنه.. کوک بزرگترین مافیای جهانه ولی ا.ت و ایدا خبر ندارن)
-عجب..حالا باهام بحث نکن تازه قول دادی که برم عمارت بزاری کیس بزارم رو بدنت
+اما..
-هیسسس برو کلاس وسایلت رو جم کن بدوو تا دو دقیقه بیا بیرون که بریم عمارت
+ولی کارت تموم شده؟؟
-اره بدوو
ویوا.ت:
میدونستم اگه بیشتر با کوک لجبازی کنم بیشتر لج میکنه برا همین رفتم سر کلاس همین که رفتن داخل دیدم کاترین و ایدا دارن بحث میکنن ایدا گف
÷بابا هرزه دهنت رو ببند(با داد)
*ببین داداشت معلومه آخرش میاد پیشم که بهش سواری بدم چرا چون دوسم داره(نیشخند)
ا.ت پرید وسط حرفشون
-بسه کنیننن اینجااا چه خبره (باداد)
یکی از بچه ها کلاس گفت
@ کاترین میگه استاد جئون دوسش داره و یه روزی میرسه که استاد جئون میزه پیشش که کاترین سواریش بده
گفتم
-هه (نیشخند) کاترین کاترین امان از دستت چقدر رویا پردازی هرزه تو چی تو خودت دیدی که میتونی سواری به استاد بدی
واقعا فک کردی که استاد اینقدر بیکاره (باداد)
*فک نمیکنم بهت ربط داشته باشه که استاد باکی باشه ولی مطمئنم که عمرن سمت تو بیاد
ایداگفت
÷ببین کاترین یا دهن نجست رو میبندی یا من برات ببندمش
ا.ت رفت جلو
(یه نکته کاترین سه تا دوس دختر به نام یونا و یجیداشت که وایساده بودن و ایدا تنهایی جوابشون رو میده بچه های کلاس که همه داشتن نگاه میکردن کسی جرأت نمیکرد نزدیک بشه)
ا.ت رفت از ساقه موهای کاترین رو کشیدو گفت
+ببین هرزه منو دست کم نگیر یه جوری میزارم پشیمون بشی که به حال خودت گریه کنی فهمیدی(باداد)
تا کاترین آمد جواب بده یه نفر وارد کلاس میشه اون..
۴۲۰
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.