پارت ۱
(علامت بابای جیمین& و علامت مامان یونگی☆)
ویو بابای جیمین
&دیگه خسته شدم دیگه نمیتونم
۲ راه بیشتر ندارم
خود کشی یا ازدواج
∆ولی بابا تو... تو میخوای مامانو فراموش کنی
&نه.. نه نه یاد مادرت به هیچ وجع از ذهن من نمیره و من نمیخوام جاشو پر کنم ولی خب منم تنهام منم... منم دل دارم
∆اوووو باشه باید روش فکر کنم
فلش بک به مدرسه
ویو جیمین
∆سلام
♡سلام
∆دیروز کجا بودی؟
♡با پسر عمم رفته بودیم بیرون
چی... پسر عمش
∆چند سالشه؟
♡۸ چطور؟
اووو بابا بچس
∆هیچی
♡اوکی ببین امروز بیا پارک همیشگی کارت دارم
∆باشه
♡خدافظ داداشی
∆خدافظ
ویو ادمین
و داخل کلاس شدن
جای جیمین کنار ته بود و ته میشه گفت قلدر کلاسه
∆میگم ته چند وقته شنیدم از دار دسته ی یونگی که قراره برگرده
*ها
∆یه سوال...یونگی کیه؟
*او تو نبودی...ببین داداش فکر کن یه پسر موی قهوه ای که خیلیییی خشنه
∆خیلی...از تو هم خشن تره
*من یه بند انگشت کوچیکشم نمیشم
∆خب بسه دیگه اینارو ولش بعد از کلاس برو بچه هارو جمع کن ببر زمین من باید جایی برم
*اوکی
٪خب دوستان ص ۵۶ رو باز کنید....
فلش بک به بعد از کلاس
ویو ادمین
جیمین با سرعت به سمت پارک رفت
∆هوف هوف سلام...سلام سه بوم
♡چرا نفس نفس میزنی
∆دوییدم
♡اوکی ببین داداشی فکر کنم.. کراش زدمم
ویو جیمین
واتتتتتتتتت هارتم سوخت
♡ببین اون پسره هست که روی نیمکت نشسته
یا ابولفضل بد گولاخیه
♡از دیروز روش کراشم
∆خب چیکار کنم
♡میشه بری بهش شمارمو بدی
∆نه
♡چرا
ویو ادمین
و بعد جیمین به سمت کلاس رفت.....
ویو بابای جیمین
&دیگه خسته شدم دیگه نمیتونم
۲ راه بیشتر ندارم
خود کشی یا ازدواج
∆ولی بابا تو... تو میخوای مامانو فراموش کنی
&نه.. نه نه یاد مادرت به هیچ وجع از ذهن من نمیره و من نمیخوام جاشو پر کنم ولی خب منم تنهام منم... منم دل دارم
∆اوووو باشه باید روش فکر کنم
فلش بک به مدرسه
ویو جیمین
∆سلام
♡سلام
∆دیروز کجا بودی؟
♡با پسر عمم رفته بودیم بیرون
چی... پسر عمش
∆چند سالشه؟
♡۸ چطور؟
اووو بابا بچس
∆هیچی
♡اوکی ببین امروز بیا پارک همیشگی کارت دارم
∆باشه
♡خدافظ داداشی
∆خدافظ
ویو ادمین
و داخل کلاس شدن
جای جیمین کنار ته بود و ته میشه گفت قلدر کلاسه
∆میگم ته چند وقته شنیدم از دار دسته ی یونگی که قراره برگرده
*ها
∆یه سوال...یونگی کیه؟
*او تو نبودی...ببین داداش فکر کن یه پسر موی قهوه ای که خیلیییی خشنه
∆خیلی...از تو هم خشن تره
*من یه بند انگشت کوچیکشم نمیشم
∆خب بسه دیگه اینارو ولش بعد از کلاس برو بچه هارو جمع کن ببر زمین من باید جایی برم
*اوکی
٪خب دوستان ص ۵۶ رو باز کنید....
فلش بک به بعد از کلاس
ویو ادمین
جیمین با سرعت به سمت پارک رفت
∆هوف هوف سلام...سلام سه بوم
♡چرا نفس نفس میزنی
∆دوییدم
♡اوکی ببین داداشی فکر کنم.. کراش زدمم
ویو جیمین
واتتتتتتتتت هارتم سوخت
♡ببین اون پسره هست که روی نیمکت نشسته
یا ابولفضل بد گولاخیه
♡از دیروز روش کراشم
∆خب چیکار کنم
♡میشه بری بهش شمارمو بدی
∆نه
♡چرا
ویو ادمین
و بعد جیمین به سمت کلاس رفت.....
۴.۴k
۱۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.