*پارت اول*
بلند فریاد میزنم:
+من نمیخوام باهاش ازدواج کنم میفهمیییییییییی؟
~بیخود صداتو برام بالا نبر...باید باهاش ازدواج کنی
+دلم نمیخواد باهاش ازدواج کنم
بیخیال قهوشو که کاملا دست نخورده بود روی میز گذاشت و بلند شد
~این دلبخواهی نیست...پس فردا میاد برای آشنایی
+من حتی اسمشم نمیدومم
~وقتی اومد خودت میفهمی
اینو گفت و به سمت اتاق مطالعه اش که ته سالن بود رفت
+حرو**مزاده،ازت متنفرم
=کسی درمورد پدرش اینجوری صحبت نمیکنه
عصبانی به سمت برادر رو مخم برگشتم
+گو**ه خوریش به تو نیومده
=بهش میگم
+برام مهم نیست.برو به هرکی دوست داری بگو
بهش تنه میزنم و میرم تو اتاقم.
+هنوز منو نشناختی مستر کیم...فکر کردی من به چنین ازدواجی تن میدم؟هه
سریع درو پشتم فقل میکنم.
پرده هارو میکشم و میرم سر وقت کمدا.
هر چی دلار دارم برمیدارم و تو دریچه کولر قایمشون میکنم...
به سمت کیف پولم میرم و کارتای اعتباریمو برمیدارم...
+حالا با اینا چه غلطی کنم؟حتما اونقدری پارتی داره که بتونه با خریدایی که میکنم ردمو بزنه...فردا باید همه پولا رو نقد کنم.
*
*
*
مثل همیشه تو سکوت صبحانمونو میخوریم
~ا.ت؟
+بله
~هنوز نظرت عوض نشده؟
+تو گفتی پولدار و خوشتیپه؟
سرشو به نشانه تایید تکون میده
+دیشب حسابی فکر کردم
~و نتیجه اش؟
+قبول میکنم...
~واقعا؟
بلند میشم و کولمو برمیدارم
+مگه انتخاب دیگه ای هم دارم؟
خواست چیزی بگه که پیشقدم شدم
+من میرم بیرون،با جودا قرار دارم
~خیله خب برو...و اگه لباسات تکراری شدن برو خرید واسه فردا شب
+فکر خوبیه،باید خوب به نظر برسم...من دیگه میرم خدافظ
~=خدافظ
سریع از خونه میزنم بیرون
+باید خوب به نظر برسم...چه ک**صشعری
بعد از تماس با تاکسی تلفنی که برام یه ماشین بفرستن
به جودا زنگ میزنم
+الو جودا کجایی؟
*ببینم تو سلام کردن بلدی؟
+سلام چیه بابا؟ میگم کجایی؟
*تو کافه منتظر جنابعالی نشستم
+کدوم کافه؟
*همون همیشگی دیگه
+سریع خودمو میرسونم
*نه زحم-
نزاشتم حرفشو تموم کنه و گوشیو روش قطع کردم
بیحوصله تو برنامه های گوشیم دنبال یه چیز به درد خور میگردم که یکیشون نظرمو جلب میکنه
+این چیه؟من که هیچوقت اینو نصب نکردم
سرم سوت کشید...
کار باباست...اون برنامه جاسوسی رو گوشیم نصب کرده. خواستم بهش زنگ بزنم و هر چی از دهنم درمیاد بهش بگم که یه چراغ بالای سرم روشن شد،رفتم تو برنامه و یکم توش چرخیدم یه بازی آنلاین بود
+آه حتما خیلی وقت پیش نصبش کردم...واسه همین یادم نمیاد. به هرحال باحاله
پوزخند میزنم و سوار تاکسی ای که جلوی پام ترمز کرده میشم
زرنگ تر اونی هستی که فکر میکردم مستر کیم...
+من نمیخوام باهاش ازدواج کنم میفهمیییییییییی؟
~بیخود صداتو برام بالا نبر...باید باهاش ازدواج کنی
+دلم نمیخواد باهاش ازدواج کنم
بیخیال قهوشو که کاملا دست نخورده بود روی میز گذاشت و بلند شد
~این دلبخواهی نیست...پس فردا میاد برای آشنایی
+من حتی اسمشم نمیدومم
~وقتی اومد خودت میفهمی
اینو گفت و به سمت اتاق مطالعه اش که ته سالن بود رفت
+حرو**مزاده،ازت متنفرم
=کسی درمورد پدرش اینجوری صحبت نمیکنه
عصبانی به سمت برادر رو مخم برگشتم
+گو**ه خوریش به تو نیومده
=بهش میگم
+برام مهم نیست.برو به هرکی دوست داری بگو
بهش تنه میزنم و میرم تو اتاقم.
+هنوز منو نشناختی مستر کیم...فکر کردی من به چنین ازدواجی تن میدم؟هه
سریع درو پشتم فقل میکنم.
پرده هارو میکشم و میرم سر وقت کمدا.
هر چی دلار دارم برمیدارم و تو دریچه کولر قایمشون میکنم...
به سمت کیف پولم میرم و کارتای اعتباریمو برمیدارم...
+حالا با اینا چه غلطی کنم؟حتما اونقدری پارتی داره که بتونه با خریدایی که میکنم ردمو بزنه...فردا باید همه پولا رو نقد کنم.
*
*
*
مثل همیشه تو سکوت صبحانمونو میخوریم
~ا.ت؟
+بله
~هنوز نظرت عوض نشده؟
+تو گفتی پولدار و خوشتیپه؟
سرشو به نشانه تایید تکون میده
+دیشب حسابی فکر کردم
~و نتیجه اش؟
+قبول میکنم...
~واقعا؟
بلند میشم و کولمو برمیدارم
+مگه انتخاب دیگه ای هم دارم؟
خواست چیزی بگه که پیشقدم شدم
+من میرم بیرون،با جودا قرار دارم
~خیله خب برو...و اگه لباسات تکراری شدن برو خرید واسه فردا شب
+فکر خوبیه،باید خوب به نظر برسم...من دیگه میرم خدافظ
~=خدافظ
سریع از خونه میزنم بیرون
+باید خوب به نظر برسم...چه ک**صشعری
بعد از تماس با تاکسی تلفنی که برام یه ماشین بفرستن
به جودا زنگ میزنم
+الو جودا کجایی؟
*ببینم تو سلام کردن بلدی؟
+سلام چیه بابا؟ میگم کجایی؟
*تو کافه منتظر جنابعالی نشستم
+کدوم کافه؟
*همون همیشگی دیگه
+سریع خودمو میرسونم
*نه زحم-
نزاشتم حرفشو تموم کنه و گوشیو روش قطع کردم
بیحوصله تو برنامه های گوشیم دنبال یه چیز به درد خور میگردم که یکیشون نظرمو جلب میکنه
+این چیه؟من که هیچوقت اینو نصب نکردم
سرم سوت کشید...
کار باباست...اون برنامه جاسوسی رو گوشیم نصب کرده. خواستم بهش زنگ بزنم و هر چی از دهنم درمیاد بهش بگم که یه چراغ بالای سرم روشن شد،رفتم تو برنامه و یکم توش چرخیدم یه بازی آنلاین بود
+آه حتما خیلی وقت پیش نصبش کردم...واسه همین یادم نمیاد. به هرحال باحاله
پوزخند میزنم و سوار تاکسی ای که جلوی پام ترمز کرده میشم
زرنگ تر اونی هستی که فکر میکردم مستر کیم...
۲۵.۷k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.