دخترخوانده ی هیولا پارت پنجاه و دوم
•••دختر خوانده ی هیولا•••
•••پارت پنجاه و دوم•••
"مارگارت"
- وااای. الان فهمیدمم.
آریانا مثل برق گرفته ها میگه: سه ساعته دارم حرف میزنم تازه فهمیدی!؟
- تو عاشق یکی از باباهای مجرد شدییی؟
آریانا- کوفتت زهرماارر یکم اروم تر!
بعد یکی از ریسه هایی که برای تزیین سالن دستش بود پرت کرد سمتم و محکم میخوره تو صورتم.
- هووو نزنن!
آریانا- میزنم خوبم میزنم.
- فهمیدم کیو میگی. دختر چه سلیقه ای داریا.
آریانا- ایششش ببند. راجع به این چیزا به هیشکی نمیگیا. اوکیه؟ بعدم تو کی دیدیش؟
- اوکیه. بعدم داشتم از دفتر نگات میکردم. تازه حس میکنم مسئولم که باید شما دوتارو بهم برسونم.
آریانا- ها؟
- ها چیز.. عام.. باید تا دو ساعت دیگه کارا رو تموم کنیم مدیر بیاد ببینه چهار ساعت حرف میزدیم دوتامونم تبدیل به ریسه میکنه.
آریانا با اخم نگام کرد.
- چیه خب؟
•••پارت پنجاه و دوم•••
"مارگارت"
- وااای. الان فهمیدمم.
آریانا مثل برق گرفته ها میگه: سه ساعته دارم حرف میزنم تازه فهمیدی!؟
- تو عاشق یکی از باباهای مجرد شدییی؟
آریانا- کوفتت زهرماارر یکم اروم تر!
بعد یکی از ریسه هایی که برای تزیین سالن دستش بود پرت کرد سمتم و محکم میخوره تو صورتم.
- هووو نزنن!
آریانا- میزنم خوبم میزنم.
- فهمیدم کیو میگی. دختر چه سلیقه ای داریا.
آریانا- ایششش ببند. راجع به این چیزا به هیشکی نمیگیا. اوکیه؟ بعدم تو کی دیدیش؟
- اوکیه. بعدم داشتم از دفتر نگات میکردم. تازه حس میکنم مسئولم که باید شما دوتارو بهم برسونم.
آریانا- ها؟
- ها چیز.. عام.. باید تا دو ساعت دیگه کارا رو تموم کنیم مدیر بیاد ببینه چهار ساعت حرف میزدیم دوتامونم تبدیل به ریسه میکنه.
آریانا با اخم نگام کرد.
- چیه خب؟
۱.۲k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.