ج.رمممم دادیدددد اینم پارت ۲
پارت ۲
+داشتیم میرفتیم تو عمارت ک یهو گف
-راستی میدونی من کی ام؟
+عمومی؟
-(خندیدن) بیا فک کنیم عموتم
+نمیفهمیدم منظورش از این حرف چی بود
(رسیدن عمارت)
-خانم کیم (خانم کیم خدمتکاره) اتاق ا.ت رو بهش نشون بده
+جنابعالی از کی تاحالا بم میگ ا.ت؟(تو دلش گف)
-از نگاه ا.ت فهمیدم بدش اومد اسم کوچیکش رو صدا زدم ولی ب چ.پم بود.
+رفتم تو اتاقم اتاق قشنگی بود
خانم کیم: دخترم برو حموم یکم دیگ کسایی میان و لباساتو میپوشنن و ارایشت میکنن
+چرا باید آرایش کنم قراره برم جایی؟
خانم کیم:آقای سئو بهتون میگه
+ری.دم د.هن آقای سئو تون (تو دلش گف)
(خلاصه رفت حموم و اومد)
+داشتم لباس میپوشیدم یهویی درو باز کرد(منظورش چانگبینه)
+یاااا عو.ضی درو ببندددددد
-چته؟
+لخ..تمممممم
-عوف گردنت ب درد ما..رک زدن میخوره
+گر.ازززز
-اوکی
-درو بستم تا حاضر شه باید خوشحال باشه چون از دست بابا و مادرش نجاتش دادم جوری ک بابام گفته بود (اگ نفهمیدید بزاریت بتون بگم ک چانگبین پسر عموشه بابای چانگبین عمو ا.ت ع)
*فلش بک ب ۱۰ سالگی ا.ت و ۱۱ سالگی چانگبین
بابای چانگبین: مرت.یکه پو.ل پ.رست اون دختره از گوشت جون خودته چطوری میتونی بخاطر پول دخترو ب ی پیر مرد بفروشی
بابای ا.ت: الان ک نمینمیفروشمش ی چند سال دیگه
بابای چانگبین: باید دعا کنی دستم بهت نرسه
بابای ا.ت : من تا اون موقع فرار کردم
(زمان حال)
+خب لباس پوشیدم یکم لباسش با.ز بود مشکی هم بود ولی باهاش خیلی جیگر شده بودم
-تق تق الان لباس تنته بیام تو؟
+هوم
+اومدتو و گف...
ایح ایح فشار بخورین پارت بعدی هاتههه🗿👍👍👍
+داشتیم میرفتیم تو عمارت ک یهو گف
-راستی میدونی من کی ام؟
+عمومی؟
-(خندیدن) بیا فک کنیم عموتم
+نمیفهمیدم منظورش از این حرف چی بود
(رسیدن عمارت)
-خانم کیم (خانم کیم خدمتکاره) اتاق ا.ت رو بهش نشون بده
+جنابعالی از کی تاحالا بم میگ ا.ت؟(تو دلش گف)
-از نگاه ا.ت فهمیدم بدش اومد اسم کوچیکش رو صدا زدم ولی ب چ.پم بود.
+رفتم تو اتاقم اتاق قشنگی بود
خانم کیم: دخترم برو حموم یکم دیگ کسایی میان و لباساتو میپوشنن و ارایشت میکنن
+چرا باید آرایش کنم قراره برم جایی؟
خانم کیم:آقای سئو بهتون میگه
+ری.دم د.هن آقای سئو تون (تو دلش گف)
(خلاصه رفت حموم و اومد)
+داشتم لباس میپوشیدم یهویی درو باز کرد(منظورش چانگبینه)
+یاااا عو.ضی درو ببندددددد
-چته؟
+لخ..تمممممم
-عوف گردنت ب درد ما..رک زدن میخوره
+گر.ازززز
-اوکی
-درو بستم تا حاضر شه باید خوشحال باشه چون از دست بابا و مادرش نجاتش دادم جوری ک بابام گفته بود (اگ نفهمیدید بزاریت بتون بگم ک چانگبین پسر عموشه بابای چانگبین عمو ا.ت ع)
*فلش بک ب ۱۰ سالگی ا.ت و ۱۱ سالگی چانگبین
بابای چانگبین: مرت.یکه پو.ل پ.رست اون دختره از گوشت جون خودته چطوری میتونی بخاطر پول دخترو ب ی پیر مرد بفروشی
بابای ا.ت: الان ک نمینمیفروشمش ی چند سال دیگه
بابای چانگبین: باید دعا کنی دستم بهت نرسه
بابای ا.ت : من تا اون موقع فرار کردم
(زمان حال)
+خب لباس پوشیدم یکم لباسش با.ز بود مشکی هم بود ولی باهاش خیلی جیگر شده بودم
-تق تق الان لباس تنته بیام تو؟
+هوم
+اومدتو و گف...
ایح ایح فشار بخورین پارت بعدی هاتههه🗿👍👍👍
۱۰.۳k
۳۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.