رمان(عشق)پارت۲۰

«۲ساعت قبل». (سوسن:با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم فرید بود تعجب کردم مگه این زندان نبود پس چطور به من زنگ میزنه و با نگرانی و تعجب جوابش رو دادم). سوسن:چی شده عوضی......چرا به من زنگ میزنی.....هان....م...مگه تو تو زندان نیستی؟. فرید:نه عشقم من فرار کردم.....آهان بزار فکر کنم حتما عمر خان خواسته شما نگران نشید بهتون دروغ گفته......دروغ نباید به چنین آدمی اعتماد کرد اینو می‌دونی........خیلی خب بگذریم بهت زنگ زدم تا بهت بگم من هنوزم دوست دارم لطفا با من این کار رو نکن باور کن من از عمد به تو شلیک نکردم میخواستم عمر رو بکشم نه تو رو........باشه حالا که جوابمو نمیدی پس خدافظ. نکته=(فرید چون میدونست که الان یه روزی میشه که سوسن از عمر جدا شده و چون می‌دونه که الان دل سوسن از عمر شکسته و با شناختی که از سوسن داره حتی شده برای اینکه لج عمر رو در بیاره صد در صد باهاش رل میزنه به سوسن زنگ زد و این حرفا رو زد). «ادامه رمان». (سوسن فکر کرد با این کار می‌تونه از عمر انتقام بگیره حتی شده با فرید که خیلی ازش بدش میاد به اجبار رل بزنه)سوسن:نه...نه قطع نکن باشه من بخشیدمت میتونیم دوباره با هم باشیم اما یه ذره بهم فرصت بده تا فکر کنم بعدش بهت خبر میدم. (فرید تو ذهنش:حدس میزدم دختر جون). فرید:چه خوب این که عالیه باشه بهت فرصت میدم فقط مشکل پلیسا هستن که دنبالم هستن باید شکایتت رو پس بگیری باشه. سوسن: من خبری از شکایت ندارم همش کار عمره چون من اون موقع فکر میکردم تو تو زندانی ولی من میرم پیش پلیس و میگم که تو هیچ کاری با من نکردی که دیگه پرونده شکایت عمر بسته بشه. فرید:خب پس خوبه هر وقت فکراتو کردی بگو منتظرم......فعلا. سوسن:باشه فعلا.(سوسن:آخه من چیکار کنم آخه اصلا حرفی که من زدم درست بود نمی‌دونم ولی من انقدر احمقم که هنوزم عاشق عمرم و برای اینکه حرصش بدم که البته دیگه حتی نمی‌دونم اون بهم اهمیت میده یا نه ولی امتحانش که ضرر ندارد فقط مهم اینه که بدونم تا جایی که تونستم تلاشمو کردم که حرصش بدم و انتقام اون حرفاشو ازش بگیرم......(باگریه) من هنوز عاشقتم عمر تو چطور تونستی با من اینجوری کنی(و اشکامو پاک کردم و رفتم پیش پلیس و رضایت دارم و به فرید پیام دادم و آدرس جدیدش رو گرفتم و رفتم خونش). «ادامه رمان یعنی ادامه پارت۱۹ زمان حال». فرید:یعنی هرچی بگم بازم کمه یعنی انقدر خوشحالم. سوسن(به دروغ):منم همینطور. «همین لحظه خونه ی عمر»........