پدرخوانده Part:5
بچه ها این پارتو فقط به خاطر یکی می نویسم وگرنه حمایتاتو خیلی کمه😢
که یهوووو گوشیم زنگ خورد بهش نگاه کردم تعجب کردم یونا بود عجب رویی داره این دختر داشتم عصبی به صفحه گوشیم نگاه می کردم که یهو ا.ت گفت
ا.ت:بابا چیزی شده
کوک:نه بیا بریم کوچولو...گوشیمو قط کردم و با ا.ت رفتیم به سمت دامپزشکی وقتی رفتیم فقط چند نفری جلو مون بودن یکم اونجا نشستیم که که اسمم رو خوندن رفتیم داخل گربه رو روی تخت گذاشتم که دکتر گفت:(دکتر=د.ر)
د.ر:خب خب ببین کی اینجاست آقای جئون
کوک: خنده خرگوشی*
(بچه ها کوک قبلا بم رو وقتی مریض میشد می برد اونجا)
د.ر: خب این پیشی کوچولو چه مشکلی داره
کوک:راستش اینو پشت حیاط پیدا کردیم آوردمش ببینیم که مریض چیزی ندار
د.ر: خب من الان معاینش میکنم ببینیم داره یا نه........... خب اقای جئون هیچ مشکلی نداره ولی پای چپش آسیب دیده که باید خیلی مواظبش باشید
کوک:اسیب جدیه یه؟
د.ر: نه ولی وقتی رفتید خونه خوب تمیزش کنید و بهش یکم شیر بدید اوکی
کوک: باشه خیلی ممنون گربه هرو تو قفس گذاشتیم و با ا.ت رفتیم سوار ماشین شدیم تمام مدت ا.ت داشت باهاش حرف میزد وبازی میکرد بهش تک خنده ای کردم که گفت
ا.ت: اممم کی مرسیم خونه؟؟
کوک: فعلا نمیریم خونه.
ا.ت: پس کی میریم؟؟
کوک: یادت رفته خانم کوچولو صبح که گفتم میریم خرید
ا.ت:اهاننن راست میگی
کوک: *خنده بلند
ا.ت:چیش خنده دار بود؟؟
کوک: کیوت بودن تو
ا.ت:نگاه پوکر
ویو ا.ت
بابا وقتی میخنده خیلی کیوت میشه و شبیه خرگوش ها میشه به قدری کیوت میشه که باید یه راسته بخوریش همینجوری تو فکر بودم که بابا گفت رسیدیم و باهم از ماشین پیاده شدیم و گربه رو رو صندلی عقب گذاشتم و باهم وارد پاساژ شدیم خیلی بزرگ بود
همینجوری داشتیم میرفتیم که یهو نگاه بابا رفت رویکی که دست من رو خیلی محکم فشار داد که دردم اومد و یک با صدای بلند گفتم
ا.ت: ایییی بابا دستممم که یهو گفت......
خب بچها اینم از پارت ۵ امید وارم حداقل اینو حمایت کنین:)
لایک:۱۲
کامنت:۱۵
لطفا حمایت کنین باشه
مرسییییی🌌
دوستون دالمممم❤❤
که یهوووو گوشیم زنگ خورد بهش نگاه کردم تعجب کردم یونا بود عجب رویی داره این دختر داشتم عصبی به صفحه گوشیم نگاه می کردم که یهو ا.ت گفت
ا.ت:بابا چیزی شده
کوک:نه بیا بریم کوچولو...گوشیمو قط کردم و با ا.ت رفتیم به سمت دامپزشکی وقتی رفتیم فقط چند نفری جلو مون بودن یکم اونجا نشستیم که که اسمم رو خوندن رفتیم داخل گربه رو روی تخت گذاشتم که دکتر گفت:(دکتر=د.ر)
د.ر:خب خب ببین کی اینجاست آقای جئون
کوک: خنده خرگوشی*
(بچه ها کوک قبلا بم رو وقتی مریض میشد می برد اونجا)
د.ر: خب این پیشی کوچولو چه مشکلی داره
کوک:راستش اینو پشت حیاط پیدا کردیم آوردمش ببینیم که مریض چیزی ندار
د.ر: خب من الان معاینش میکنم ببینیم داره یا نه........... خب اقای جئون هیچ مشکلی نداره ولی پای چپش آسیب دیده که باید خیلی مواظبش باشید
کوک:اسیب جدیه یه؟
د.ر: نه ولی وقتی رفتید خونه خوب تمیزش کنید و بهش یکم شیر بدید اوکی
کوک: باشه خیلی ممنون گربه هرو تو قفس گذاشتیم و با ا.ت رفتیم سوار ماشین شدیم تمام مدت ا.ت داشت باهاش حرف میزد وبازی میکرد بهش تک خنده ای کردم که گفت
ا.ت: اممم کی مرسیم خونه؟؟
کوک: فعلا نمیریم خونه.
ا.ت: پس کی میریم؟؟
کوک: یادت رفته خانم کوچولو صبح که گفتم میریم خرید
ا.ت:اهاننن راست میگی
کوک: *خنده بلند
ا.ت:چیش خنده دار بود؟؟
کوک: کیوت بودن تو
ا.ت:نگاه پوکر
ویو ا.ت
بابا وقتی میخنده خیلی کیوت میشه و شبیه خرگوش ها میشه به قدری کیوت میشه که باید یه راسته بخوریش همینجوری تو فکر بودم که بابا گفت رسیدیم و باهم از ماشین پیاده شدیم و گربه رو رو صندلی عقب گذاشتم و باهم وارد پاساژ شدیم خیلی بزرگ بود
همینجوری داشتیم میرفتیم که یهو نگاه بابا رفت رویکی که دست من رو خیلی محکم فشار داد که دردم اومد و یک با صدای بلند گفتم
ا.ت: ایییی بابا دستممم که یهو گفت......
خب بچها اینم از پارت ۵ امید وارم حداقل اینو حمایت کنین:)
لایک:۱۲
کامنت:۱۵
لطفا حمایت کنین باشه
مرسییییی🌌
دوستون دالمممم❤❤
۱۰.۷k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.