گوش کن
گوش کن
نه گوش کن
تعداد بارهای که تو صحبت کردی و من فقط یک گوشه نشستم تا تو خوت رو با خالی کردن کلمات سبک تر کنی از دستم در رفته...
پس اینبار فقط تو گوش کن
من حتی احتیاجی به تاسف و عذزخواهی دروغ و نمادین تو ندارم
میدونی چیه؟ اونی که متاسف منم
من متاسفم که تمام این جاده رو پیاده اومدم و تو روی نقطه پایانیش ایستاده بودی
و حتی یک قدم هم جلو نیومدی...
همه جا جلوی چشمت بودم.
یادمه ی نفر ی بار بهم گف هر چیزی که خوشحالت میکنه رو مثل یک راز نگه دار اینجوری کسی نمیدونه نقطه ضعفت چیه
و نمیتونه ازت بگیرتش نمیتونه خرابش کنه تو راز من بودی...
اما من چی؟ من برای تو دقیقن چی بودم؟
ی پناهگاه مخفی؟
من متاسفم که بیشتر از چیزی که بود به این خط موازی ای که هیچ وقت تهش بهم نمیرسید بهای اضافی دادم...
نه گوش کن
تعداد بارهای که تو صحبت کردی و من فقط یک گوشه نشستم تا تو خوت رو با خالی کردن کلمات سبک تر کنی از دستم در رفته...
پس اینبار فقط تو گوش کن
من حتی احتیاجی به تاسف و عذزخواهی دروغ و نمادین تو ندارم
میدونی چیه؟ اونی که متاسف منم
من متاسفم که تمام این جاده رو پیاده اومدم و تو روی نقطه پایانیش ایستاده بودی
و حتی یک قدم هم جلو نیومدی...
همه جا جلوی چشمت بودم.
یادمه ی نفر ی بار بهم گف هر چیزی که خوشحالت میکنه رو مثل یک راز نگه دار اینجوری کسی نمیدونه نقطه ضعفت چیه
و نمیتونه ازت بگیرتش نمیتونه خرابش کنه تو راز من بودی...
اما من چی؟ من برای تو دقیقن چی بودم؟
ی پناهگاه مخفی؟
من متاسفم که بیشتر از چیزی که بود به این خط موازی ای که هیچ وقت تهش بهم نمیرسید بهای اضافی دادم...
۹۵۶
۱۸ آبان ۱۴۰۳