ادامه پارت 40 پارت آخر فصل اول
با صدا زدن های یکی بیدار شدم همون خدمتکار بود یه چیزی داد دستم و از اونجا رفت به دستم نگاه کردم یه بیبی چک بود یعنی خدایا شکرت رفتم حموم و انجامش دادم چند دقیقه بعد دوتا خط سیاه خورد این این یعنی من باردارم من روی بچه جونگ کوک باردار بودم بی هوا اشک میریختم حالا باید چیکار کنم هق 😭 😭 😭 😭 هقهق 😭 😭 😭 😭 😭 😭
داشتم گریه میکردم که در باشدت زیادی باز شد همون بادیگارد ها بودن من رو بردن بیرون توی سالن روی زانوهام فرود اومدم به کسی که سبب این همه بدبختی من بود نگاه کردم که گفت
چیه چرا اینطوری نگام میکنی
جواب ندادم که گفت اشکال نداره الان صدات در میاد
چند دقیقه بعد یه مردی رو آوردن روی سرش کیسه ای بود نمیتونستم ببینم کیه انداختنش زمین و کیسه سرش رو درآوردن با دیدنش زبونم بند اومد اون اون....
پدرم بود پدرم کسی که این همه سال ندیده بودمش کسی که همیشه منتظرش بودم ولی نیومده بود موهاش سفید شده بود و صورتش چین و چروک افتاده بود بهم نگاه کرد ولی دوباره سرش رو چرخوند انگار نفهمیده بود منم
جولیا آقای پارک خیلی وقت شده بود
پدر ایملدا آره خیلی وقت شده ولی تو هنوز هیچ تغییری نکردی هنوزم همون هرزه ای
جولیا اینطوری نگو من یه زمانی همسرت بودم یادت نیست
پدر ایملدا آره یادمه متاسفانه یادمه ای کاش به جای اینکه تو رو به عنوان همسرم بردارم یه سگ واسه خونم میگرفتم اون بیشتر بهم وفادار میموند
جولیا هییی مواظب حرفات باش
چرا مجبور که نیستم تو هم کاری نمیتونی بکنی
جولیا آره راست میگی نمیتونم بلایی سر تو بیارم ولی به سمت من قدم برداشت چونم رو توی دستش گرفت میتونم بلایی سر دخترت بیارم مگه نه
این رو که گفت با تعجب به من نگاه کرد
+ایم ایملدا تو تو ایملدای منی
ایملدا آپا هق 😭 😭 😭 هقهق 😭 😭 😭 😭
جولیا هوم خیلی صحنه حساسیه ولی دیگه وقته خداحافظی آقای پارک بلاخره انتقامم رو با کشتن دخترت ازت میگیرم اسلحه رو برداشت و گذاشت روی سرم بای بای پارک ایملدا و تققققققققق تقققققق
خب خب خرگوشا این پایان فصل اول بود فصل دوم رو وقتی 800 تایی شدم میزارم
قراره فیک عشق منظمم رو هم فصل دوم رو شروع کنم و یه وانشات چند شاتی از شوگا بزارم
هر وقت شرط ها رسید اون موقع فصل دوم دکتر مافیا شروع میشه
نظرتون رو بگید چطور نوشتم
امیدوارم بد نبوده باشه
داشتم گریه میکردم که در باشدت زیادی باز شد همون بادیگارد ها بودن من رو بردن بیرون توی سالن روی زانوهام فرود اومدم به کسی که سبب این همه بدبختی من بود نگاه کردم که گفت
چیه چرا اینطوری نگام میکنی
جواب ندادم که گفت اشکال نداره الان صدات در میاد
چند دقیقه بعد یه مردی رو آوردن روی سرش کیسه ای بود نمیتونستم ببینم کیه انداختنش زمین و کیسه سرش رو درآوردن با دیدنش زبونم بند اومد اون اون....
پدرم بود پدرم کسی که این همه سال ندیده بودمش کسی که همیشه منتظرش بودم ولی نیومده بود موهاش سفید شده بود و صورتش چین و چروک افتاده بود بهم نگاه کرد ولی دوباره سرش رو چرخوند انگار نفهمیده بود منم
جولیا آقای پارک خیلی وقت شده بود
پدر ایملدا آره خیلی وقت شده ولی تو هنوز هیچ تغییری نکردی هنوزم همون هرزه ای
جولیا اینطوری نگو من یه زمانی همسرت بودم یادت نیست
پدر ایملدا آره یادمه متاسفانه یادمه ای کاش به جای اینکه تو رو به عنوان همسرم بردارم یه سگ واسه خونم میگرفتم اون بیشتر بهم وفادار میموند
جولیا هییی مواظب حرفات باش
چرا مجبور که نیستم تو هم کاری نمیتونی بکنی
جولیا آره راست میگی نمیتونم بلایی سر تو بیارم ولی به سمت من قدم برداشت چونم رو توی دستش گرفت میتونم بلایی سر دخترت بیارم مگه نه
این رو که گفت با تعجب به من نگاه کرد
+ایم ایملدا تو تو ایملدای منی
ایملدا آپا هق 😭 😭 😭 هقهق 😭 😭 😭 😭
جولیا هوم خیلی صحنه حساسیه ولی دیگه وقته خداحافظی آقای پارک بلاخره انتقامم رو با کشتن دخترت ازت میگیرم اسلحه رو برداشت و گذاشت روی سرم بای بای پارک ایملدا و تققققققققق تقققققق
خب خب خرگوشا این پایان فصل اول بود فصل دوم رو وقتی 800 تایی شدم میزارم
قراره فیک عشق منظمم رو هم فصل دوم رو شروع کنم و یه وانشات چند شاتی از شوگا بزارم
هر وقت شرط ها رسید اون موقع فصل دوم دکتر مافیا شروع میشه
نظرتون رو بگید چطور نوشتم
امیدوارم بد نبوده باشه
۳۴.۴k
۰۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.