تک پارتی شب عروسی
ات ویو سلام من پارک ات هستم امشب با جونگ کوک شب عروسیمون بود نشسته بودم تو ماشین تا جونگ کوک با مامانش حرف بزنه بیاد خلاصه اومد و رفتیم رسیدیم خونه رفتیم بالا من رفت حموم اومد دیدم جونگ کوک نیست تا اومدم از کمد لباس درارم یک منو پت کرد رو تخت و رومه خیمه زد اومد ببوستم که در زدن
جونگ کوک. اه شت (اروم)کیه ها (بلند که کسی پست در بود بشنوه )
از روم بلند شد اروم گفت لباس بپوش لباس پوشیدم اومدم برم موها خشک کنم که دیدم یه دختر خیلی لوس و با اشوه با کوک حرف میزنه سری رفتم پریدو رو کول جونگ کوک
ا٫ت :جونگ کوک این دختره کیه
میا.هوی دخترهی پرو از روی کول عشقم بیا پایین
ا.ت، چی تو به چه حقی به شوهر من میگی عشقم (عصبانی )
کوک ،ا.ت یادم رفت معرفی کنم ایشون دختر داییم میا هستش (قبل حرفش لبت رو می بوسه )
میا ، کوکی چی میگی تو قرار بود فردا شب با من ازدواج کنی (با عشوه )
ا.ت ،هوی دختر جون درست حرف بزن کوک با من ازدواج کرده
میا، مامان ببین این دختر چی می گه (بغض الکی )
م. میا ،چیه چی کوک دوماد گلم این دختره کیه گرفتیش بقل تو ناسلامتی فردا باید با میا ازدواج کنی
کوک، زن دایی حرف دهن من نزار و این دختره هرزت که هرشب زیره یکی هست رو از جو چشمام ببر
نکته کوک با داییش و خانوادهی داییش داخل یه عمارت زندگی می کنند
م.میا اروم ، یه بلایی سرت بیارم که اون سرش نا پیدا
م.میا باشه بیاید شام
کوک ،باشه
خلاصه رفتن شام خوردن که زندایی کوک داخل شراب کوک قرص تحریک کننده ریخت و ازونجایی که کوک و میا قبلا باهم رل بودن فکر کرد که کوک میا رو میبره میکنه و میا ازش حامله میشه و مجبور میشن ازدواج کنند
کوک ویو وقتی شراب رو خوردم حس کردم دارم داق میشم که فهمیدن زن داییم داخل شرابم قرص ریخته
کوک، شب بخیر من و ا.ت میریم بخابیم
ا.ت اره منم خابم میاد میریم بخابیم
بقیش توی کامنتا
جونگ کوک. اه شت (اروم)کیه ها (بلند که کسی پست در بود بشنوه )
از روم بلند شد اروم گفت لباس بپوش لباس پوشیدم اومدم برم موها خشک کنم که دیدم یه دختر خیلی لوس و با اشوه با کوک حرف میزنه سری رفتم پریدو رو کول جونگ کوک
ا٫ت :جونگ کوک این دختره کیه
میا.هوی دخترهی پرو از روی کول عشقم بیا پایین
ا.ت، چی تو به چه حقی به شوهر من میگی عشقم (عصبانی )
کوک ،ا.ت یادم رفت معرفی کنم ایشون دختر داییم میا هستش (قبل حرفش لبت رو می بوسه )
میا ، کوکی چی میگی تو قرار بود فردا شب با من ازدواج کنی (با عشوه )
ا.ت ،هوی دختر جون درست حرف بزن کوک با من ازدواج کرده
میا، مامان ببین این دختر چی می گه (بغض الکی )
م. میا ،چیه چی کوک دوماد گلم این دختره کیه گرفتیش بقل تو ناسلامتی فردا باید با میا ازدواج کنی
کوک، زن دایی حرف دهن من نزار و این دختره هرزت که هرشب زیره یکی هست رو از جو چشمام ببر
نکته کوک با داییش و خانوادهی داییش داخل یه عمارت زندگی می کنند
م.میا اروم ، یه بلایی سرت بیارم که اون سرش نا پیدا
م.میا باشه بیاید شام
کوک ،باشه
خلاصه رفتن شام خوردن که زندایی کوک داخل شراب کوک قرص تحریک کننده ریخت و ازونجایی که کوک و میا قبلا باهم رل بودن فکر کرد که کوک میا رو میبره میکنه و میا ازش حامله میشه و مجبور میشن ازدواج کنند
کوک ویو وقتی شراب رو خوردم حس کردم دارم داق میشم که فهمیدن زن داییم داخل شرابم قرص ریخته
کوک، شب بخیر من و ا.ت میریم بخابیم
ا.ت اره منم خابم میاد میریم بخابیم
بقیش توی کامنتا
۱۲.۲k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.