عاشقانه پارت 4
کلاس که تموم شد سارپ و عمر رفتن بوفه
سارپ دوتا چایی گرفت و رفتن نشستن
سارپ: عمر فردای کاری بکنیم مثلا بریم کافه
عمر: چرا مگه روزه مهمیه
سارپ: واقعاکه
عمر: مگه میشه تولدت رو فراموش کنم خنگول
یاسمین اومد و یهو عمرو از پشت بقل کرد
یاسمین: داش جون
سارپ: باشه خفش کردی
یاسمین اومد پیششون نشست
عمر: چرا زنگ اول نبودی داری کلاس هارو می بیچونی
یاسمین: هی نه
سارپ: بازم خواب مونده
یاسمین: هی تو بیدارم نکردی
سارپ: گفتی نکن منم نکردم
یاسمین: احمق من منظورم وقتی می خوام بیام خونه بود
سارپ: به من چه
یاسمید زدش
عمر: باشه دعوا نکنید
عمر گفت من برم با یکی حرف بزنم میام
عمر: ام سوسن
سوسن: بله
عمر: ام دست بندت دیروز افتاد منم پیداش کردم گفتم شاید دیدمت بهت بدم
سوسن: وای خیلی ممنون کلی دنبالش می گشتم
عمر: خواهشم ام سوسن میشه باهم قرار ببزاریم
سوسن : ام باشه پس من بزار شمارمو برات بنویسم
عمر گوشیشو داد به سوسن و سوسنم براش نوشت
پارت بعدی رو بزارم
اصکی ممنوع
سارپ دوتا چایی گرفت و رفتن نشستن
سارپ: عمر فردای کاری بکنیم مثلا بریم کافه
عمر: چرا مگه روزه مهمیه
سارپ: واقعاکه
عمر: مگه میشه تولدت رو فراموش کنم خنگول
یاسمین اومد و یهو عمرو از پشت بقل کرد
یاسمین: داش جون
سارپ: باشه خفش کردی
یاسمین اومد پیششون نشست
عمر: چرا زنگ اول نبودی داری کلاس هارو می بیچونی
یاسمین: هی نه
سارپ: بازم خواب مونده
یاسمین: هی تو بیدارم نکردی
سارپ: گفتی نکن منم نکردم
یاسمین: احمق من منظورم وقتی می خوام بیام خونه بود
سارپ: به من چه
یاسمید زدش
عمر: باشه دعوا نکنید
عمر گفت من برم با یکی حرف بزنم میام
عمر: ام سوسن
سوسن: بله
عمر: ام دست بندت دیروز افتاد منم پیداش کردم گفتم شاید دیدمت بهت بدم
سوسن: وای خیلی ممنون کلی دنبالش می گشتم
عمر: خواهشم ام سوسن میشه باهم قرار ببزاریم
سوسن : ام باشه پس من بزار شمارمو برات بنویسم
عمر گوشیشو داد به سوسن و سوسنم براش نوشت
پارت بعدی رو بزارم
اصکی ممنوع
۳.۱k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.