تکپارتی جونگین:وقتی میخواد بهت گیم یاد بده
تکپارتی جونگین:وقتی میخواد بهت گیم یاد بده
#استری_کیدز
#یانگ_جونگین
با همه اعضا نشسته بودین و درمورد کاراتون حرف میزدین که جونگین گفت میره یکم گیم بزنه
توهم از خدات بود که یبار ببینی چجوریه این بازیا که همش پسرا دنبالشن
تو و جونگین فقط دوستای معمولی بودین از زمان مدرسه...
ا.ت:عام...میشه ..منم بیام..؟
نگاهشو به تو داد
جونگین: بلدی؟
ا.ت:نوچ...بچه نون..یادم میدی
با چهره کیوتی گفتی که بدون فکر کردن قبول کرد
سرشو تکون داد
جونگین:بیا دنبالم
وارد اتاق خودش شد و توهم از پشت سرش اومدی درو بستی روی تخت نشستی ،منتظر بودی کامپیوتر رو روشن کنه برگشت به سمتت و گفت
جونگین: بیشترشون مدل پاپجیه مشکلی نداری؟
ا.ت:نوچ
بعد از روشن کردن کامپیوتر روی صندلی نشست و شروع به بازی کرد
با دقت توضیخ میداد که این برای چه چیزیه و اینو کی استفاده کنع کاملا متوجهش شده بودی
بعد از بازی کردن یه دور به مرحله بعدی رفت
جونگین؛خب حالا نوبت توعه
ا.ت:باشه
بلتد شد و تو رفتی صندلی نشستی هدفون رو گذاشتی رو گوشت و شروع به بازی کردن کردی
خودتم تعجب کردی که چجوری تو چند دقیقه خیلی راحت تونستی بازی کنی و تونستی بری مرحله بعدی
خوشخال بودی و با صدای بلندی گفتی
ا.ت:یسسسس
جونگین با لبخند بهت نگاه کرد و لب زد
جونگین: عالی بودی
لبخندی براش زدی
ا.ت؛نظرت چیه یه مسابقه برگزار کنیم این مرحله انگاری خیلی سخته
اگه یکیمون ببازه باید هرکاری که برنده گفته رو اتجام بدع
جونگین؛قبوله
شروع به بازی کردی نیم ساعتی گذشت که تسلیم شدی
زیادی سخت بود و برای تویی که اولین بارت بود معلوم بود نمیتونی از پسش بربیای
ا.ت:من...تسلیمم..بقیش با تو
جونگین: باشه
یه صندلی دیگ گذاشت و روی اون نشست
با دقت به ث
صفحه کامپیوتر زول زده بود و همش دسته رو تکون میداد که اخرش برنده شد...
اخمی کردیو گفتی
ا.ت:ولی این عادلانه نیستتتت و ۲ ساله گیم میزنییی
جونگین؛اعتراض پذیرفته نمیشود خانم کیم
ا.ت:آیش..باشه..سر حرفم میمونم..
جونگین؛خب من...فعلا...چیزی نیاز ندارم..درکل نمیخوام
ذوق کردی و پریدی بغلش
ا.ت:ممنونممممممممممم
خنده ای به دیونه بازیت کرد و تورو به بغل دوستانش گرفت.
(انتظار که ندارین بچه نون و از اون کارای بد بد؟ استغفرالله)
فکر کنم این یکیو ریدمش..
#استری_کیدز
#یانگ_جونگین
با همه اعضا نشسته بودین و درمورد کاراتون حرف میزدین که جونگین گفت میره یکم گیم بزنه
توهم از خدات بود که یبار ببینی چجوریه این بازیا که همش پسرا دنبالشن
تو و جونگین فقط دوستای معمولی بودین از زمان مدرسه...
ا.ت:عام...میشه ..منم بیام..؟
نگاهشو به تو داد
جونگین: بلدی؟
ا.ت:نوچ...بچه نون..یادم میدی
با چهره کیوتی گفتی که بدون فکر کردن قبول کرد
سرشو تکون داد
جونگین:بیا دنبالم
وارد اتاق خودش شد و توهم از پشت سرش اومدی درو بستی روی تخت نشستی ،منتظر بودی کامپیوتر رو روشن کنه برگشت به سمتت و گفت
جونگین: بیشترشون مدل پاپجیه مشکلی نداری؟
ا.ت:نوچ
بعد از روشن کردن کامپیوتر روی صندلی نشست و شروع به بازی کرد
با دقت توضیخ میداد که این برای چه چیزیه و اینو کی استفاده کنع کاملا متوجهش شده بودی
بعد از بازی کردن یه دور به مرحله بعدی رفت
جونگین؛خب حالا نوبت توعه
ا.ت:باشه
بلتد شد و تو رفتی صندلی نشستی هدفون رو گذاشتی رو گوشت و شروع به بازی کردن کردی
خودتم تعجب کردی که چجوری تو چند دقیقه خیلی راحت تونستی بازی کنی و تونستی بری مرحله بعدی
خوشخال بودی و با صدای بلندی گفتی
ا.ت:یسسسس
جونگین با لبخند بهت نگاه کرد و لب زد
جونگین: عالی بودی
لبخندی براش زدی
ا.ت؛نظرت چیه یه مسابقه برگزار کنیم این مرحله انگاری خیلی سخته
اگه یکیمون ببازه باید هرکاری که برنده گفته رو اتجام بدع
جونگین؛قبوله
شروع به بازی کردی نیم ساعتی گذشت که تسلیم شدی
زیادی سخت بود و برای تویی که اولین بارت بود معلوم بود نمیتونی از پسش بربیای
ا.ت:من...تسلیمم..بقیش با تو
جونگین: باشه
یه صندلی دیگ گذاشت و روی اون نشست
با دقت به ث
صفحه کامپیوتر زول زده بود و همش دسته رو تکون میداد که اخرش برنده شد...
اخمی کردیو گفتی
ا.ت:ولی این عادلانه نیستتتت و ۲ ساله گیم میزنییی
جونگین؛اعتراض پذیرفته نمیشود خانم کیم
ا.ت:آیش..باشه..سر حرفم میمونم..
جونگین؛خب من...فعلا...چیزی نیاز ندارم..درکل نمیخوام
ذوق کردی و پریدی بغلش
ا.ت:ممنونممممممممممم
خنده ای به دیونه بازیت کرد و تورو به بغل دوستانش گرفت.
(انتظار که ندارین بچه نون و از اون کارای بد بد؟ استغفرالله)
فکر کنم این یکیو ریدمش..
۱۶.۶k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.