فیک .... عشق تغییر می کند و می تواند تغییر دهد
part . 18
....................................................................
...........
۶ ماه بعد
ویو راوی *
درا از کره میره با توجه به پیشنهاد کاری که بهش شده بود برای اینکه از کوک دور بمونه میره لس آنجلس ...
تو این تایم رائل و نامی با هم خیلی جور شده بودن حدود دو هفته ی قبل نامی بهش پیشنهاد داد و رائل قبول کرد الان اونا دیگه دوست دخر و دوست پسر بودن
کوکم دیگه خلافو کنار گذاشته بود اون انتقام لعنتی برای این بود که روح پدرش در آرامش باشه اما خودشو گرفتار دامی کرد که رهایی نداشت چیزی به نام عشق که یک شبه می تونست تغییر کنه و انسان ها رو تغیر بده ... دیگه درا نبود هر کاری هم می کرد دیگه درا اون فرد قبلی نبود ... هرشب با کلی واینو و سوجو دردشو تسکین می داد تا صبح سگ مست می کرد و تو مستیش درا رو پیش خودش تصور می کرد درایی که پیششه و عاشقشه اما قافل از این که زندگی ادامه داره و نباید با الکل خودشو نابود کنه
نامی هم بخاطر این موضوع از کوک متنفر بود عملا همه تنهاش گذاشته بودن و این موضوع بدجور کوکو افسرده کرد ...
همه این روزا گذشت ... و زندگی با همه سختیاش ادامه داشت .. و کسی هم نمی تونست جلوش رو بگیره و این چیزی بود به نام سرنوشت که به دست خود انسان نوشته میشه
کوک بار ها می خواست جریان انتقامو برای درا تعریف کنه اما....
...............................................................................
....................................................................
...........
۶ ماه بعد
ویو راوی *
درا از کره میره با توجه به پیشنهاد کاری که بهش شده بود برای اینکه از کوک دور بمونه میره لس آنجلس ...
تو این تایم رائل و نامی با هم خیلی جور شده بودن حدود دو هفته ی قبل نامی بهش پیشنهاد داد و رائل قبول کرد الان اونا دیگه دوست دخر و دوست پسر بودن
کوکم دیگه خلافو کنار گذاشته بود اون انتقام لعنتی برای این بود که روح پدرش در آرامش باشه اما خودشو گرفتار دامی کرد که رهایی نداشت چیزی به نام عشق که یک شبه می تونست تغییر کنه و انسان ها رو تغیر بده ... دیگه درا نبود هر کاری هم می کرد دیگه درا اون فرد قبلی نبود ... هرشب با کلی واینو و سوجو دردشو تسکین می داد تا صبح سگ مست می کرد و تو مستیش درا رو پیش خودش تصور می کرد درایی که پیششه و عاشقشه اما قافل از این که زندگی ادامه داره و نباید با الکل خودشو نابود کنه
نامی هم بخاطر این موضوع از کوک متنفر بود عملا همه تنهاش گذاشته بودن و این موضوع بدجور کوکو افسرده کرد ...
همه این روزا گذشت ... و زندگی با همه سختیاش ادامه داشت .. و کسی هم نمی تونست جلوش رو بگیره و این چیزی بود به نام سرنوشت که به دست خود انسان نوشته میشه
کوک بار ها می خواست جریان انتقامو برای درا تعریف کنه اما....
...............................................................................
۲.۶k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.