چند پارتی جین پارت پنج
که یک موجود کوچیک توی مانیتور مشخص شد
÷ این عکس کوچولوتونه
+ ایی چقد کوچولو
_ چقد نازه
÷ خوب میخای صدا قلبش رو بشنوی
+ حتما
وقتی صدای ضربان قلبش رو شنیدم یه حسی بهم دست داد که فکر کنم این حس همون حس مادریه
میتونستم ببینم که جین اشک تو چشماش جمع شده خب به گفته خود ش به اروش رسیده و پدر شده دستم رو گرفت نوازش کرد بهش لبخند زدم اونم همینطور
÷ خب حالا وقتشه که ببینیم کوچولوی ما دختره یا پسر
دکتر اون مایع لجز رو زد رو شکمم که از سردیش دست جین رو چنگ زدم و اونم دستم رو محکم گرفت
÷ خب شما دارین صاحب یه اقا پسر خوشتپ و جذاب میشید تبریک میگم
جین مثل چی خوشحال بود و
_ مرسسسیی مرسسسیی خدایا شکرت داریم صاحب یه هندسام دیگه میشیم هووووو
+ اهه خیلی خوشحالم
÷ خب بیا این دستمال رو بگیر شکمت رو پاک کن و و بیاید که یکسری نکته باید بهتون بگم
با کمک جین شکمم رو پاک کردم و امدم پایین و رفتیم پیش دکتر که گفت
÷ خب وعضع خودت و بچه کاملا عالیه و فقط همون نکاتی قبل گفتم رو رعایت کنید و سه ماه دیگه هم بیا برا چکاب هفت ماهگیت
+ ممنون دکتر
_ دستت دردنکنه مرسی
÷ خواهش میکنم
_+ خدافظ
÷ خدافظ
............. نشستیم تو ماشین که جین گفت بریم برای بچه لباس و وسیله بگیریم
+ باشه ولی مثل اینکه خیلی ذوق داری ها
_ اهوووم
................... رفتیم مرکز سیسمونی
+ جین این لباسا خیلی کوشولوان یعنی بچمون انقدر کوچیکه
_ وقتی به دنیا بیاد از این کوچیکتره .
+ مامانم همیشه میگفت وقتی که تازه به دنیا اومدم اندازه یه کف دست بودم
_ او پسس برای همین تولم شبیه موش شده
+ یا من کجام شبیه موشه
........با کلی شوخی و خنده یه عالمه لباس و اسباب بازی و خرت وپرت برای بچه گریفتیم و یکمم من لباس گشاد و بلند گرفتم چون یکم چاق شده بودم و رفتیم بستنی خوردیم و جین رفت برای من لواشک و پاستیل و .... گرفت و رفتیم عمارت که ..........
.....ادامش فردا لایک فرا موش نشه حمایت ها خیلی پایینه>`< ••`
÷ این عکس کوچولوتونه
+ ایی چقد کوچولو
_ چقد نازه
÷ خوب میخای صدا قلبش رو بشنوی
+ حتما
وقتی صدای ضربان قلبش رو شنیدم یه حسی بهم دست داد که فکر کنم این حس همون حس مادریه
میتونستم ببینم که جین اشک تو چشماش جمع شده خب به گفته خود ش به اروش رسیده و پدر شده دستم رو گرفت نوازش کرد بهش لبخند زدم اونم همینطور
÷ خب حالا وقتشه که ببینیم کوچولوی ما دختره یا پسر
دکتر اون مایع لجز رو زد رو شکمم که از سردیش دست جین رو چنگ زدم و اونم دستم رو محکم گرفت
÷ خب شما دارین صاحب یه اقا پسر خوشتپ و جذاب میشید تبریک میگم
جین مثل چی خوشحال بود و
_ مرسسسیی مرسسسیی خدایا شکرت داریم صاحب یه هندسام دیگه میشیم هووووو
+ اهه خیلی خوشحالم
÷ خب بیا این دستمال رو بگیر شکمت رو پاک کن و و بیاید که یکسری نکته باید بهتون بگم
با کمک جین شکمم رو پاک کردم و امدم پایین و رفتیم پیش دکتر که گفت
÷ خب وعضع خودت و بچه کاملا عالیه و فقط همون نکاتی قبل گفتم رو رعایت کنید و سه ماه دیگه هم بیا برا چکاب هفت ماهگیت
+ ممنون دکتر
_ دستت دردنکنه مرسی
÷ خواهش میکنم
_+ خدافظ
÷ خدافظ
............. نشستیم تو ماشین که جین گفت بریم برای بچه لباس و وسیله بگیریم
+ باشه ولی مثل اینکه خیلی ذوق داری ها
_ اهوووم
................... رفتیم مرکز سیسمونی
+ جین این لباسا خیلی کوشولوان یعنی بچمون انقدر کوچیکه
_ وقتی به دنیا بیاد از این کوچیکتره .
+ مامانم همیشه میگفت وقتی که تازه به دنیا اومدم اندازه یه کف دست بودم
_ او پسس برای همین تولم شبیه موش شده
+ یا من کجام شبیه موشه
........با کلی شوخی و خنده یه عالمه لباس و اسباب بازی و خرت وپرت برای بچه گریفتیم و یکمم من لباس گشاد و بلند گرفتم چون یکم چاق شده بودم و رفتیم بستنی خوردیم و جین رفت برای من لواشک و پاستیل و .... گرفت و رفتیم عمارت که ..........
.....ادامش فردا لایک فرا موش نشه حمایت ها خیلی پایینه>`< ••`
۷.۰k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.