تابع قوانین جمهوری اسلامی
تابع قوانین جمهوری اسلامی
چند پارتی
(وقتی قلدرت بود اما...)۱
توی کلاس نشسته بودم و استاد درس میداد اما من نمیتونستم به درس توجهی کنم از دل درد داشتم جون میدادم دستمو به لبه ی میزم گرفتم و بلند شدم
استاد....اجازه....اجازه هست برم...بیرون
استاد: باشه حتماً برو درمونگاه باشه؟
چ..شم
همونطور که دستم به شکمم بود نیم نگاهی به قلدر چندین و چندسالم انداختم و رفتم به سمت سرویس بهداشتی رفتم داخل و درو قفل کردم و لباسم رو کشیدم بالا و با کبودی هایی که حاصل کتک زدنای فلیکس بود بغضم ترکید و شروع به گریه کردم ، همونطور که دستمو روی دلم میکشیدم تا دردش کمتر بشه زنگ خورد اومدم بیرون و خم شدم تا آبی به صورتم بزنم که با کشیده شدن موهام جیغ بلندی کشیدم
جیغغغغغغ* ولم کن اههه
انداختنم زمین و یکیشون موهامو چنگ زدو رو به فلیکس گفت:
رفیق امروز چیکارش کنیم؟
با ترس و لرز به فلیکس خیره شدم
_هر*زه کوچولو دوست داری به چه روشی زجر داده بشی ؟
توروخدا....ولم کنید هنوز دردای یک ساعت پیشم برطرف نشدن...
پوزخندی زدم دستی رو صورت پر از اشکم کشید
_ واقعا میگی کوچولو ؟فکر میکنی اینطوری با اون چشای مظلوم بهم نگاه کنی دلم برات میسوزه ؟
اینو گفت و لگدی بهم زد و بخاطر دردی که داشتم بیهوش شدم.....
وقتی بیدار شدم روی تخت درمونگاه بودم و فلیکسم کنارم بود خودمو به خواب زدم اما گردنمو گرفت و خودش رو بهم نزدیک کرد طوری که با صحبت کردن لب هامون بهم برمیخورد
_هر*زه کوچولوی من چرا کبودی هاتو بهم نشون ندادی ؟
اگه...اگه نشون میدادم.....دیگه آزارم نمیدادی ؟
_خب...شاید به یه روش دیگه آزارت میدادم مثلا از طریق رابطه ی...
ساکت شو... نمیخوام راجبش حرف بزنی....
چند پارتی
(وقتی قلدرت بود اما...)۱
توی کلاس نشسته بودم و استاد درس میداد اما من نمیتونستم به درس توجهی کنم از دل درد داشتم جون میدادم دستمو به لبه ی میزم گرفتم و بلند شدم
استاد....اجازه....اجازه هست برم...بیرون
استاد: باشه حتماً برو درمونگاه باشه؟
چ..شم
همونطور که دستم به شکمم بود نیم نگاهی به قلدر چندین و چندسالم انداختم و رفتم به سمت سرویس بهداشتی رفتم داخل و درو قفل کردم و لباسم رو کشیدم بالا و با کبودی هایی که حاصل کتک زدنای فلیکس بود بغضم ترکید و شروع به گریه کردم ، همونطور که دستمو روی دلم میکشیدم تا دردش کمتر بشه زنگ خورد اومدم بیرون و خم شدم تا آبی به صورتم بزنم که با کشیده شدن موهام جیغ بلندی کشیدم
جیغغغغغغ* ولم کن اههه
انداختنم زمین و یکیشون موهامو چنگ زدو رو به فلیکس گفت:
رفیق امروز چیکارش کنیم؟
با ترس و لرز به فلیکس خیره شدم
_هر*زه کوچولو دوست داری به چه روشی زجر داده بشی ؟
توروخدا....ولم کنید هنوز دردای یک ساعت پیشم برطرف نشدن...
پوزخندی زدم دستی رو صورت پر از اشکم کشید
_ واقعا میگی کوچولو ؟فکر میکنی اینطوری با اون چشای مظلوم بهم نگاه کنی دلم برات میسوزه ؟
اینو گفت و لگدی بهم زد و بخاطر دردی که داشتم بیهوش شدم.....
وقتی بیدار شدم روی تخت درمونگاه بودم و فلیکسم کنارم بود خودمو به خواب زدم اما گردنمو گرفت و خودش رو بهم نزدیک کرد طوری که با صحبت کردن لب هامون بهم برمیخورد
_هر*زه کوچولوی من چرا کبودی هاتو بهم نشون ندادی ؟
اگه...اگه نشون میدادم.....دیگه آزارم نمیدادی ؟
_خب...شاید به یه روش دیگه آزارت میدادم مثلا از طریق رابطه ی...
ساکت شو... نمیخوام راجبش حرف بزنی....
۷۲۳
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.