پارت ۵
۸ران:ج یا ح؟
ناهویا:ج😊💢
ران:تا آخر بازی روی پام بشین
ناهویا:😊💢🗡
و اینگونه بود که ران رفت بیمارستان
ران:آخ پاممممممممممم
همه:🗿
......................................
چیفویو:ج یا ح؟
مایکی: به خاطر دورایاکی های عزیزم ح
چیفویو: چرا باجی سان برات هرکاری میکنه
باجی:🗿
مایکی: چون چه چسبیده به را🗿
خوب معلومه دوست بچگیشم 😊
چیفویو:صحیح💔🗿
همه: آخه اینم سوال بود پرسیدی 🗿
.....................................
هینا:ج یا ح؟
اما: ج🗿
هینا:کراشت داخل این جمع رو ببوس 😊😃
دخترا:آرهههههههه آفرین هینا
پسرا:🗿
مایکی:🌚
اما پاشد لب دراکن رو بوس کرد و دوید بیرون
دراکن:*غش
همه: جررررررررررررررر 😂😂😂
.................................
تاکمیچی:ج يا ح؟
ساکورا:ح🗿
اما داخل ذهن *
الان وقته خوبیه
اما: تاکمیچی گوشت رو بیار
پچ پچ پچ پچ~
تاکمیچی:آ..خوب...باش
ساکورا چان بزرگ ترین رازت چیه؟
ساکورا:بگم اينا با هزاران روش سامورایی جرم میدن🗿
ولی...اشتباهی رفتم داخل حموم پسرا و دیدمشون....
عجب بدنی هم داشتن😔👍
پسرا:ساکوراااااااااااا 💢💢💢💢
ساکورا:گوه خوردمممممم نههههههههههههههه
و این گونه بود که ساکورا رفت پیش ران🗿😔
*مکان بیمارستان
ساکورا:سلام ران🗿💔
ران:اخی😂💔
.......................................
همه:دور آخره هوراااااااااا
سانزو:ج يا ح؟
یوزوها:ح🗿
سانزو:😔💢
خوب.....
زنگ بزن به کراشت بگو میخوامت😈🤡
همه:سانزوووووو
و تایجو از ناکجا آباد ظهور کرد🗿
تایجو:میکشمتتتتتتتتتت
سانزو:این از کجا اومد فرارررر
سنجو: داداشم اومدممممم
و سنجو توسط تایجو به چیز رفت🗿💔
سانزو به ریندو پناه برد
هاکای هم که جلوی خودش رو گرفت تا سانزو رو جر نده🗿
بقیه با نگاه وادف نگاهشون میکردن😂
یوزوها هم یه دنپایی قشنگ خورد تو چیزش🗿😂💔
و بلاخره پایانننننننننن 👍
فیک دنپایی ننه باجی به پایان رسید😂
تا فیک سم دیگر فعلا خداحافظ😂💔
ناهویا:ج😊💢
ران:تا آخر بازی روی پام بشین
ناهویا:😊💢🗡
و اینگونه بود که ران رفت بیمارستان
ران:آخ پاممممممممممم
همه:🗿
......................................
چیفویو:ج یا ح؟
مایکی: به خاطر دورایاکی های عزیزم ح
چیفویو: چرا باجی سان برات هرکاری میکنه
باجی:🗿
مایکی: چون چه چسبیده به را🗿
خوب معلومه دوست بچگیشم 😊
چیفویو:صحیح💔🗿
همه: آخه اینم سوال بود پرسیدی 🗿
.....................................
هینا:ج یا ح؟
اما: ج🗿
هینا:کراشت داخل این جمع رو ببوس 😊😃
دخترا:آرهههههههه آفرین هینا
پسرا:🗿
مایکی:🌚
اما پاشد لب دراکن رو بوس کرد و دوید بیرون
دراکن:*غش
همه: جررررررررررررررر 😂😂😂
.................................
تاکمیچی:ج يا ح؟
ساکورا:ح🗿
اما داخل ذهن *
الان وقته خوبیه
اما: تاکمیچی گوشت رو بیار
پچ پچ پچ پچ~
تاکمیچی:آ..خوب...باش
ساکورا چان بزرگ ترین رازت چیه؟
ساکورا:بگم اينا با هزاران روش سامورایی جرم میدن🗿
ولی...اشتباهی رفتم داخل حموم پسرا و دیدمشون....
عجب بدنی هم داشتن😔👍
پسرا:ساکوراااااااااااا 💢💢💢💢
ساکورا:گوه خوردمممممم نههههههههههههههه
و این گونه بود که ساکورا رفت پیش ران🗿😔
*مکان بیمارستان
ساکورا:سلام ران🗿💔
ران:اخی😂💔
.......................................
همه:دور آخره هوراااااااااا
سانزو:ج يا ح؟
یوزوها:ح🗿
سانزو:😔💢
خوب.....
زنگ بزن به کراشت بگو میخوامت😈🤡
همه:سانزوووووو
و تایجو از ناکجا آباد ظهور کرد🗿
تایجو:میکشمتتتتتتتتتت
سانزو:این از کجا اومد فرارررر
سنجو: داداشم اومدممممم
و سنجو توسط تایجو به چیز رفت🗿💔
سانزو به ریندو پناه برد
هاکای هم که جلوی خودش رو گرفت تا سانزو رو جر نده🗿
بقیه با نگاه وادف نگاهشون میکردن😂
یوزوها هم یه دنپایی قشنگ خورد تو چیزش🗿😂💔
و بلاخره پایانننننننننن 👍
فیک دنپایی ننه باجی به پایان رسید😂
تا فیک سم دیگر فعلا خداحافظ😂💔
۲.۲k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.