𝒑𝒂𝒓𝒕39
𝒑𝒂𝒓𝒕39
کارلوس: عا نمیدونستم با این مرتبه همچین خانمی رو منشی خودت کردی تهیونگ ... ا/ت شی میتونم بپرسم ارزش سهامتون چقدره ؟ که .. میخواین عوض این معامله به فروش بزارین ؟؟
نادیدش گرفتمو سرمو سمت نماینده شرکت چرخوندم ...
+چیزی حول و هوش 300000000 وون به پول کره
.....: راجب پیشنهادتون مطمئنید ؟
ته: ا/ت لازم....
+بله
...: پس مبارک هر دو طرف باشه :)
لبخند رضایت رو لب ته نشست ....
با نماینده دست دادن ...
کاغذو جلوشون گذاشتمو هر دو امضا کردن ....
داشتم پرونده هارو جمع میکردم که سایه تنومندی رو کنار خودم دیدم ...
کارلوس: چه خبر ا/ت ؟
+معذرت میخوام خیلی کار دارم
کارلوس: وایسا
با برخورد دستش به بازوم چندشم شد و عقب رفتم ....
دفتر تقریبا خالی شده بود و همه رفته بودن جز تهیونگ و اون نماینده که خیلی ازمون فاصله داشتن ....
+دست کثیفتو بکش
کارلوس: اووو ساری ... از جیمین چه خبر ؟ شنیدم باهمین (خندید)
+بهت مربوط نیست ....
کارلوس: دلم برات میسوزه (لبخند از لبش محو شد ) صادقانه میگم خیلی ساده ای و شاید مکار ... حیله گر .... نمیدونم ... ببینم این چه کاری بود ... سهام خودتو فروختی واسه تهیونگ ؟ واووو چه خبره وایسا باهم بریم ا/ت شی
+ببند دهن کثیفتو ... انقدر ازت بدم میاد حتی گوش دادن به صدات ازارم میده ....
کارلوس: صدام ؟! فقط صدای من یادته ا/ت ؟ واقعا یادت نمیاد ؟
+تو یه کثافتی
انگار ته تازه متوجه شده بود من با کارلوس تنهام
ته: ا/ت .. منشی ا/ت
کارلوس صورتشو به گوشم نزدیک کرد
کارلوس: من حتی دستمم بهت نخورد
و عقب رفت ...
منظورش چیه ؟؟
خشکم زده بود .....
کارلوس: همگی خسته نباشید ....
و از شرکت رفت ...
به دنبالش نماینده ام رفت و حالا منو ته تو اتاق تنها بودیم....
سمتم دویید و بغلم کرد و تو هوا چرخوند
ته: مرسی مرسی مرسیییی (و به گردنم بوسه میزد)
+ححح اروووم (خندیدم)
ته: نجاتم دادی ا/ت ولی سهام من مال توعه اصلا نگران نباش
+چرت نگو از اولشم اینجا شرکت شما بود سهامشم قرار بود بین جیمین و لونا و تو تقسیم بشه کمه عمو لطف کرد و منم شریک کرد ...
ته: همش بخاطر جبران زحمات پدرت بود
+خوشحالم کار مال ما شد :))
ته: منم... بیا بریم بیرون ناهار بخوریم
کارلوس: عا نمیدونستم با این مرتبه همچین خانمی رو منشی خودت کردی تهیونگ ... ا/ت شی میتونم بپرسم ارزش سهامتون چقدره ؟ که .. میخواین عوض این معامله به فروش بزارین ؟؟
نادیدش گرفتمو سرمو سمت نماینده شرکت چرخوندم ...
+چیزی حول و هوش 300000000 وون به پول کره
.....: راجب پیشنهادتون مطمئنید ؟
ته: ا/ت لازم....
+بله
...: پس مبارک هر دو طرف باشه :)
لبخند رضایت رو لب ته نشست ....
با نماینده دست دادن ...
کاغذو جلوشون گذاشتمو هر دو امضا کردن ....
داشتم پرونده هارو جمع میکردم که سایه تنومندی رو کنار خودم دیدم ...
کارلوس: چه خبر ا/ت ؟
+معذرت میخوام خیلی کار دارم
کارلوس: وایسا
با برخورد دستش به بازوم چندشم شد و عقب رفتم ....
دفتر تقریبا خالی شده بود و همه رفته بودن جز تهیونگ و اون نماینده که خیلی ازمون فاصله داشتن ....
+دست کثیفتو بکش
کارلوس: اووو ساری ... از جیمین چه خبر ؟ شنیدم باهمین (خندید)
+بهت مربوط نیست ....
کارلوس: دلم برات میسوزه (لبخند از لبش محو شد ) صادقانه میگم خیلی ساده ای و شاید مکار ... حیله گر .... نمیدونم ... ببینم این چه کاری بود ... سهام خودتو فروختی واسه تهیونگ ؟ واووو چه خبره وایسا باهم بریم ا/ت شی
+ببند دهن کثیفتو ... انقدر ازت بدم میاد حتی گوش دادن به صدات ازارم میده ....
کارلوس: صدام ؟! فقط صدای من یادته ا/ت ؟ واقعا یادت نمیاد ؟
+تو یه کثافتی
انگار ته تازه متوجه شده بود من با کارلوس تنهام
ته: ا/ت .. منشی ا/ت
کارلوس صورتشو به گوشم نزدیک کرد
کارلوس: من حتی دستمم بهت نخورد
و عقب رفت ...
منظورش چیه ؟؟
خشکم زده بود .....
کارلوس: همگی خسته نباشید ....
و از شرکت رفت ...
به دنبالش نماینده ام رفت و حالا منو ته تو اتاق تنها بودیم....
سمتم دویید و بغلم کرد و تو هوا چرخوند
ته: مرسی مرسی مرسیییی (و به گردنم بوسه میزد)
+ححح اروووم (خندیدم)
ته: نجاتم دادی ا/ت ولی سهام من مال توعه اصلا نگران نباش
+چرت نگو از اولشم اینجا شرکت شما بود سهامشم قرار بود بین جیمین و لونا و تو تقسیم بشه کمه عمو لطف کرد و منم شریک کرد ...
ته: همش بخاطر جبران زحمات پدرت بود
+خوشحالم کار مال ما شد :))
ته: منم... بیا بریم بیرون ناهار بخوریم
۳.۸k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.