فیک کوک جدایی پارت یازدهم
از زبان ا/ت
یهو دیدم از جونگ کوک صدایی نمیاد ضربان نداره یعنی چی با صدای بلند گفتم: پرستارررررر پرستار ها سریع اومدن و داشتن بهش شوک وارد میکردن
از زبان کوکی
من نباید ا/ت رو تنها بزارم باید برگردم باید برم پیش ا/ت
از زبان ا/ت
خدا رو شکر ضربان برگشت جیمین گفت امشب مرخص میشه میتونه پیشش بمونی؟ گفتم آره شما برید خونه آیو رو دست لیسا سپردم جونگ کوک سوار شد و من هم داشتم رانندگی می کردم که رسیدیم به خونه ی جونگ کوک رفتیم بالا که جونگ کوک گفت تو پیش من میخوابی
از این حرف تعجب کردم گفتم نه و جونگ کوک با صدای بلندش گفت همینی که گفتم بخاطر همین حرفت میدونم که امشب چیکارت کنم اینو که گفت دلهره ی وحشت ناکی گرفتم و گفتم با.با..شه رفتم اتاقی که تو اون خونه داشتم رفتم سمت کمدم هنوزم لباسام داخلش بود لباسمو عوض کردم و رفتم داخل اتاق جونگ کوک رو ی تخت بود و من هم رفتم پیشش دراز کشیدم و روم خیمه زد و آروم لباشو رو لباش گذاشت منم همکاری می کردم رفت سمت دکمه های لباسم من رفتم سمت دمه های لباسش لباسامو در آوردیم و انداختیم اون ور از پشت سگک سوتینمو باز کرد و انداخت رو تخت و شلوارمو هم در آورد منم شلوارش رو در آوردم از پشت ی تلبه ی بزرگ زد که
یهو دیدم از جونگ کوک صدایی نمیاد ضربان نداره یعنی چی با صدای بلند گفتم: پرستارررررر پرستار ها سریع اومدن و داشتن بهش شوک وارد میکردن
از زبان کوکی
من نباید ا/ت رو تنها بزارم باید برگردم باید برم پیش ا/ت
از زبان ا/ت
خدا رو شکر ضربان برگشت جیمین گفت امشب مرخص میشه میتونه پیشش بمونی؟ گفتم آره شما برید خونه آیو رو دست لیسا سپردم جونگ کوک سوار شد و من هم داشتم رانندگی می کردم که رسیدیم به خونه ی جونگ کوک رفتیم بالا که جونگ کوک گفت تو پیش من میخوابی
از این حرف تعجب کردم گفتم نه و جونگ کوک با صدای بلندش گفت همینی که گفتم بخاطر همین حرفت میدونم که امشب چیکارت کنم اینو که گفت دلهره ی وحشت ناکی گرفتم و گفتم با.با..شه رفتم اتاقی که تو اون خونه داشتم رفتم سمت کمدم هنوزم لباسام داخلش بود لباسمو عوض کردم و رفتم داخل اتاق جونگ کوک رو ی تخت بود و من هم رفتم پیشش دراز کشیدم و روم خیمه زد و آروم لباشو رو لباش گذاشت منم همکاری می کردم رفت سمت دکمه های لباسم من رفتم سمت دمه های لباسش لباسامو در آوردیم و انداختیم اون ور از پشت سگک سوتینمو باز کرد و انداخت رو تخت و شلوارمو هم در آورد منم شلوارش رو در آوردم از پشت ی تلبه ی بزرگ زد که
۸.۳k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.