مافیای من(پارت 4)
که دیدم ا/ت امد و هول کرد زود زد پشت کمرم گفت:حالت خوبه! معلوم بود ترسیده پس خودمو جمع کردم گفتم:اره خوبم . ( شب) او یادم افتاد جیمین یه چیزی گذاشت دهنم فکر کنم برا همینه ( ویو به کافه)وقتی جیمین به بازوم تیر زد همون لحظه یه چیز تلخ گذاشت دهنم( صبح)امدم موهام رو شونه کنم تا دستم رو بردم بالا نالم در امد جوری درد داشت که افتادم رو زمین که ا/ت امد تو اتاق( ا/ت ویو)دیدم صدا داد جانگ کوک امد دویدم سمت اتاق دیدم افتاده کمکش کردم بلند شه گفتم:چی شد گفت:هیچی ( یک ماه بعد)( ویو ا/ت)اخ گشنمه جیمین منو زندانی کرده
و نمیدونم جانگ کوک کجاست دلم خیلی درد میکنه بوممممم در باز شد من چشمامو بسته بودم از درد یکی گفت:ا/ت صدا صدای جیمین نبود چشمام رو باز کردم خیلی خوشحال شدم جانگ کوک بود ولی زخمی و خونی سینش تیر خورده بود و ناله های خیلی ریزی میکرد جیمین گفت:هی احمق ا/ت رو کجا میبری ها جانگ کوک کولم کرد و گفت:به توچه و دوید کم جیمینم پشت سرش داشت می اومد منم ترسیده بودم هم بخواتر زخم جانگ کوک و عصبی بودن جیمین و جانگ کوک
و نمیدونم جانگ کوک کجاست دلم خیلی درد میکنه بوممممم در باز شد من چشمامو بسته بودم از درد یکی گفت:ا/ت صدا صدای جیمین نبود چشمام رو باز کردم خیلی خوشحال شدم جانگ کوک بود ولی زخمی و خونی سینش تیر خورده بود و ناله های خیلی ریزی میکرد جیمین گفت:هی احمق ا/ت رو کجا میبری ها جانگ کوک کولم کرد و گفت:به توچه و دوید کم جیمینم پشت سرش داشت می اومد منم ترسیده بودم هم بخواتر زخم جانگ کوک و عصبی بودن جیمین و جانگ کوک
۱۸.۱k
۱۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.