گروگانگیر
پارت ۱۷
بهار دستشو رو دهنش گذاشته بود و چشماش به آخرین حد ممکن باز شده بود. پشت سر هم جیغ میزد.
بهار:ساراااا. مامان توروخدا پاشو. توروخدا. سارا دخترم پاشو. مادرت رو تنها نذار. بهروز هم پا به پای بهار گریه میکرد. اما تنها دلیلش مرگ سارا نبود بلکه اون حالا فهمیده بود که اون آدمایی که ناژین رو دزدیدن یعنی پسرای رادش اونقدر بی رحمن که به یه دختر بی گناه هم رحم نکردن. اون میدونست بلایی که سر سارا اومد خیلی راحت میتونه سر ناژین هم بیاد. واسه همین به امینی زنگ زد . گفت...
بهار دستشو رو دهنش گذاشته بود و چشماش به آخرین حد ممکن باز شده بود. پشت سر هم جیغ میزد.
بهار:ساراااا. مامان توروخدا پاشو. توروخدا. سارا دخترم پاشو. مادرت رو تنها نذار. بهروز هم پا به پای بهار گریه میکرد. اما تنها دلیلش مرگ سارا نبود بلکه اون حالا فهمیده بود که اون آدمایی که ناژین رو دزدیدن یعنی پسرای رادش اونقدر بی رحمن که به یه دختر بی گناه هم رحم نکردن. اون میدونست بلایی که سر سارا اومد خیلی راحت میتونه سر ناژین هم بیاد. واسه همین به امینی زنگ زد . گفت...
۱.۵k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.