بلآخره ¹

بلآخره ¹

(بعد از مدرسه پایان امتحانات )

ثنا/ من: حالا بی وسط قرش بده س.ک

نازی : اع اع ثنا اسکل تو کوچیما

من: یک جوری میگه انگار توی کوچه تنگیم

نازی : خجالت بکش خجالت بکش

من : من باید خجالت بکشم یا تو که اون فیلما را دید

نازی : وات فاخ کدوم فیلما

من: رمضان بود مدرسه افطاری میداد تو کلاس یادت

نازی : من خوارتو گاید لعنتی مگه تو گوشی من بود انگار نه انگار تو گوشی خودت بود

من: خفه باید فهمیده باشی کم من روی شین سوکوکوم غیرتیم

نازی : تموم شد

من: بله

نازی : تحت تاثیر قرار گرفتم

من: جدی می فرماید

نازی : ثنا من همین می

من: اهم بگذریم .... ولی نازی فکر کن واقعا می تونستیم تناسخ پیدا کنیم من تو بریم بانگو

نازی: آهان تو رمانای رمانتیک که ساختی با اون قدرت های اضافه ی ات ات

من: اتسوشی 😐

نازی : اره همون

من: اره فکر کنننن اههههههه

نازی : ثنا انقدر خجالت بکش دم مدرسه آخ مدیر ببین پارت می‌کنه

ثنا:(عینکش را میده پایین ) راست میگی

نازی : ماست بگیر

ثنا: از زن عباس بگیر

ثنا کیف نازی را میگیره و فرار می‌کنه

ثنا: اگه می تونی منو بگیرررر.

نازی : ثنا بگیرمت کردمت

نازی : ثنا ثنا مواظب باشششششششس

آخرین چیزی که دیدم این بود که نازنین با صورت خونی روی زمین بود و صدای جیغ هم کلاسی هام وا چشمام بسته شد

تا پارت بعد بایییی