شروع بی پایان (پارت ۲)
شروع بی پایان (پارت ۲)
دویدم سمتش و دستشو کشیدم خاست دستشو بکشه که نذاشتم ولی اون خیلی زور داش ولم کرد
همونجا نشستمو گریه کردم مثل بچه ی دو ساله حتی برنگشت نگاهم کنه پشیمون شدم رفتم خونه گریه کردم نمیدونم چراا..
صب بیدار شدمو رفتم سر کار من تو کتابخونه کار میکردم مسعول کتاب ها بودم
وقتی کارم تموم شد داشتم میرفتم سرم پایین بود که به ی نفر خوردم
چیی این این همون پسره اس شت
تا منو دید رفت پاهام دوباره ناخاسته دوید سمتشو دستاشو گرفت ایندفه سعی نکرد که بره فقط منو پشت ی دیواری چسبوند گف
چرا دنبالم راه افتادی
اممم عهه دوس...
ببین اگه زیر دست پام باشی بد بلایی سرت میاد
اینو با صدای بم جذابی گف
پرش به فردا
داشتم از کتابخونه خارج میشدم که....
دویدم سمتش و دستشو کشیدم خاست دستشو بکشه که نذاشتم ولی اون خیلی زور داش ولم کرد
همونجا نشستمو گریه کردم مثل بچه ی دو ساله حتی برنگشت نگاهم کنه پشیمون شدم رفتم خونه گریه کردم نمیدونم چراا..
صب بیدار شدمو رفتم سر کار من تو کتابخونه کار میکردم مسعول کتاب ها بودم
وقتی کارم تموم شد داشتم میرفتم سرم پایین بود که به ی نفر خوردم
چیی این این همون پسره اس شت
تا منو دید رفت پاهام دوباره ناخاسته دوید سمتشو دستاشو گرفت ایندفه سعی نکرد که بره فقط منو پشت ی دیواری چسبوند گف
چرا دنبالم راه افتادی
اممم عهه دوس...
ببین اگه زیر دست پام باشی بد بلایی سرت میاد
اینو با صدای بم جذابی گف
پرش به فردا
داشتم از کتابخونه خارج میشدم که....
۱۹۶
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.