من برات مهم نیستم)
من برات مهم نیستم)
پارت 10
اقایه فیلیکس با اون صدایه بمش گفت
فیلیکس : کافیه دیگه
همسرش خیلی شکه شده بود از رفتاره شوهرش هیچ وقت حتی اسمه همسرشو هم رو لباش نمیاورد الان ببین تا چه حد ازش طرفتاری میکنه
فیلیکس : دیگه نبینم رو ات دست بلند کنید مادر
بعد از حرفش از رویه صندلی بلند شد و رفت سمته اوتاقش ات که شکه شد بود روبه پسرش کرد
ات : غذا تو بخور
فینیکس : خوردم مامانی
ات : باشه برو دستاتو بشور و پیژامه تو بپوش
فینیکس از رویه صندلی بلند شد و از سالون خارج شد
مادرش هم شروع به جم کردن میز شد مادر فیلیکس با پوزخندی گفت
م/ف : زود باز رفته بودی همه چی رو کف دسته شوهرت گذاشتی
ات فقد وسایل میز رو جم میکرد
با صدایه فیلیکس سرشو بالا آورد
فیلیکس : ات اون رو ول کن تو میخواهی باهام بیایی زود باش امادشو دیر میشه
ات : چشم
میز رو همونجوری ترک کرد و سمته اوتاقش راهی شد
تو کمد دنباله لباس مناسب میگشت
ادامه دارد
استی ها خیلی ببخشید که پارت کم میزارم
اما جبران میکنم پس دخترا ولگرد دستایه خوشگله تون رو سمته لایک ببرین ❤❤
پارت 10
اقایه فیلیکس با اون صدایه بمش گفت
فیلیکس : کافیه دیگه
همسرش خیلی شکه شده بود از رفتاره شوهرش هیچ وقت حتی اسمه همسرشو هم رو لباش نمیاورد الان ببین تا چه حد ازش طرفتاری میکنه
فیلیکس : دیگه نبینم رو ات دست بلند کنید مادر
بعد از حرفش از رویه صندلی بلند شد و رفت سمته اوتاقش ات که شکه شد بود روبه پسرش کرد
ات : غذا تو بخور
فینیکس : خوردم مامانی
ات : باشه برو دستاتو بشور و پیژامه تو بپوش
فینیکس از رویه صندلی بلند شد و از سالون خارج شد
مادرش هم شروع به جم کردن میز شد مادر فیلیکس با پوزخندی گفت
م/ف : زود باز رفته بودی همه چی رو کف دسته شوهرت گذاشتی
ات فقد وسایل میز رو جم میکرد
با صدایه فیلیکس سرشو بالا آورد
فیلیکس : ات اون رو ول کن تو میخواهی باهام بیایی زود باش امادشو دیر میشه
ات : چشم
میز رو همونجوری ترک کرد و سمته اوتاقش راهی شد
تو کمد دنباله لباس مناسب میگشت
ادامه دارد
استی ها خیلی ببخشید که پارت کم میزارم
اما جبران میکنم پس دخترا ولگرد دستایه خوشگله تون رو سمته لایک ببرین ❤❤
۳.۱k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.