عشق ممنوعه پارت ۴۰(آخر)
خب طبیعیه منم تنگ شده بود ۶ ساله همو بغل نکردیم!
تهکوک:۶ سال؟؟!
جیمین:بله از اون شب که از هم جدا شدیم و وقتی همدیگه رو دیدیم بعد از ۴ سال شرایطش نبود همین که زنده تیم خیلیه(خنده و یکم ناراحت)
تهیونگ:شاید دور بوده باشیم از هم ولی من دلم پیش تو بود حتی یه شب فک کردم تو رو از نزدیک دیدم توی ژاپن ولی همش توهم بود.
جیمین:هه جدی میگی؟ فک کردم تا الان فهمیدی!(عصبی)
تهیونگ:چیو؟
جیمین:ینی میگی نفهمیدی من تو ژاپن تو رو دیدم ولی تو منو نشناختی و باهام دعوا کردی حتی بهم گفتی ماشینتون پارک کنم و به لباسم گیر دادی!
تهیونگ:وایسا ببینم اون تو بودی!واوو توهم نزده بودم میگم تو فقط شبیه جوجه رنگی ای (خنده)
کوک:بسه دیگه من گشنمه؛بریم یه چی بخوریم؟
جیمین:دلم برای غذای بیرون تنگ شده کوکی.
تهکوک:(جیمینو بلند کردیم و رفتیم تو ماشین و بعد یه رستوران شیک)
(درسته بهم رسیدن ولی بازم کلی مشکل هست چون هیچکس بدون مشکل زندگی نمیکنه ولی بازم خوبه بعد از ۷ یا ۸ سال سختی بهم رسیدن و این فیک هم به پایان رسید پست بعدی رو حتما ببینید و برای خواندن فیک های بهتر پیجو دنبال کنید🤛🏻🤜🏻💜💜💜)
تهکوک:۶ سال؟؟!
جیمین:بله از اون شب که از هم جدا شدیم و وقتی همدیگه رو دیدیم بعد از ۴ سال شرایطش نبود همین که زنده تیم خیلیه(خنده و یکم ناراحت)
تهیونگ:شاید دور بوده باشیم از هم ولی من دلم پیش تو بود حتی یه شب فک کردم تو رو از نزدیک دیدم توی ژاپن ولی همش توهم بود.
جیمین:هه جدی میگی؟ فک کردم تا الان فهمیدی!(عصبی)
تهیونگ:چیو؟
جیمین:ینی میگی نفهمیدی من تو ژاپن تو رو دیدم ولی تو منو نشناختی و باهام دعوا کردی حتی بهم گفتی ماشینتون پارک کنم و به لباسم گیر دادی!
تهیونگ:وایسا ببینم اون تو بودی!واوو توهم نزده بودم میگم تو فقط شبیه جوجه رنگی ای (خنده)
کوک:بسه دیگه من گشنمه؛بریم یه چی بخوریم؟
جیمین:دلم برای غذای بیرون تنگ شده کوکی.
تهکوک:(جیمینو بلند کردیم و رفتیم تو ماشین و بعد یه رستوران شیک)
(درسته بهم رسیدن ولی بازم کلی مشکل هست چون هیچکس بدون مشکل زندگی نمیکنه ولی بازم خوبه بعد از ۷ یا ۸ سال سختی بهم رسیدن و این فیک هم به پایان رسید پست بعدی رو حتما ببینید و برای خواندن فیک های بهتر پیجو دنبال کنید🤛🏻🤜🏻💜💜💜)
۳.۰k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.