ددی مافیا بی رحم
ددی مافیا بی رحم
پارت ۷
جیمین:با همونایی که از دستوراتم سر پیجی کردن تو همین اتاق شکنجشون دادم کشتمشون
ببین چقدر اتاقش قشنگه*اتاقش از اوناست دوستان چیز خوبی نداره🗿*
ات:نه ارباب خواهش میکنمممممممممممممم😭😭😭😭
جیمین:صداتو برای من بالا نبر *داد میزنه*
جیمین:اوه لیدی مغزت تاب برداشته؟
چندبار گفتم از دستوراتم سر پیجی کنن مساوی با عذاب!
جیمین:با معذرت خواهی و التماس چیزی رو درست نمیکنه (و ات رو پرت میکنه توی اون اتاقه🥲)
ات:ارباب هق.....هق..... دیگه تکرار نمیشه هق...... خواهش میکنم منو ببخشید هق......😭
جیمین:به یه شرطی ازت میگذرم اگه قبولش کنی برای هردومون خوبه وگرنه باید یا زندگی خوشی که داشتی خداحافظی کنی
ات:چ.....چ...چی؟
جیمین:اینکه خدمتکار شخصیم و برده جنسی من باشی
اگه قبول کنی خیلی خوب میشه کوچولو نمیخوای زندگی که داشتی رو از دست بدی که؟
ات:نخیرم من برده کسی نمیش...(یهو ات جلوی دهن خودش رو میگیره و میفهمه چه گوه بدی خورده)
جیمین:هوم؟چی شنیدم؟
ات:(بد جوری خفه شده)
عصبی بهت نگا میکنه...
جیمین:چیه؟ موش زبونتو خورده لال شدی؟ یالا بنال ببینم چی گفتی؟
ات:(واقعا از ترس لال واقعی شده)
موهاشو خیلی هات بالا میبره خنده عصبی میکنه... *این وسط فن گرلی کنید عاححح😂*
جیمین:حرفتو میزنی یا یه جوری دیگه بفهمونمت بهت؟
ات:م.....م.....من
جیمین: تو چی؟ ها؟
ات:ن.....نمیدونم.......
ات:ا.....رباب شما ک....ه گفتین عاشقمین پس چ....چرا اینکارو باهام م...یکنین؟(ات خاک تو سرت بچم عصبیه داری راجبه عشق حرف میزنی؟🤦🏻♀️😐)
جیمین:اوه بیب ایم سارییی
من وقتی عصبی باشم هیچی جلو دارم نیست لیدی حتی عشقم باشه
ولی اینو بدون من خطرناک تر از اونی هستم که فکرشو بکنی اگه میخوای بدونی کیم پس باهام مثل ادم عاقل راه بیا باشه لیدی؟
برده شدن هم اونقدر هم بد نیست گود گرل*اها تاثیر گذار بود🗿*
ات:ارباب بر....ده.. شدن.....چ....خوبی داره.؟...
جیمین:ببین کوچولو هرکسی برده من بود همشون کشته شدن چون هیچ کدومشون مثل ادم به حرفام گوش ندادن
بعدش خوبیش اینکه تو برده شخصی منی اوکی؟
خوبیاشو باید اون لحظه بفهمی اگه قبول کنی که باید هم قبول کنی بهت سود خوبی میرسه هم خدمتکارمی هم برده که هردوش شخصی حقوقم میگیری
هوم؟ میخوای؟ باید قبول کنی وگرنه میدونی چی میشه که
ات:.....هق......هق......عرررررررر😭😭😭😭😭
جیمین:خب یعنی اینکه هیچ چاره ای نداری بیب
با شصتش لباتو لمس میکنه
جیمین با خودش:اوه چه لبای داره لعنتی..
یهو میفهمه چیکار کرده عقب میکشه
جیمین: اهمم *سرفه های الکی*
جیمین:پاشو بریم
ات:(لال شده و در جای خود میخ کوب شده است)
#جیمین
#فیک
#سناریو
خب....
چطور بود؟😂
پارت ۷
جیمین:با همونایی که از دستوراتم سر پیجی کردن تو همین اتاق شکنجشون دادم کشتمشون
ببین چقدر اتاقش قشنگه*اتاقش از اوناست دوستان چیز خوبی نداره🗿*
ات:نه ارباب خواهش میکنمممممممممممممم😭😭😭😭
جیمین:صداتو برای من بالا نبر *داد میزنه*
جیمین:اوه لیدی مغزت تاب برداشته؟
چندبار گفتم از دستوراتم سر پیجی کنن مساوی با عذاب!
جیمین:با معذرت خواهی و التماس چیزی رو درست نمیکنه (و ات رو پرت میکنه توی اون اتاقه🥲)
ات:ارباب هق.....هق..... دیگه تکرار نمیشه هق...... خواهش میکنم منو ببخشید هق......😭
جیمین:به یه شرطی ازت میگذرم اگه قبولش کنی برای هردومون خوبه وگرنه باید یا زندگی خوشی که داشتی خداحافظی کنی
ات:چ.....چ...چی؟
جیمین:اینکه خدمتکار شخصیم و برده جنسی من باشی
اگه قبول کنی خیلی خوب میشه کوچولو نمیخوای زندگی که داشتی رو از دست بدی که؟
ات:نخیرم من برده کسی نمیش...(یهو ات جلوی دهن خودش رو میگیره و میفهمه چه گوه بدی خورده)
جیمین:هوم؟چی شنیدم؟
ات:(بد جوری خفه شده)
عصبی بهت نگا میکنه...
جیمین:چیه؟ موش زبونتو خورده لال شدی؟ یالا بنال ببینم چی گفتی؟
ات:(واقعا از ترس لال واقعی شده)
موهاشو خیلی هات بالا میبره خنده عصبی میکنه... *این وسط فن گرلی کنید عاححح😂*
جیمین:حرفتو میزنی یا یه جوری دیگه بفهمونمت بهت؟
ات:م.....م.....من
جیمین: تو چی؟ ها؟
ات:ن.....نمیدونم.......
ات:ا.....رباب شما ک....ه گفتین عاشقمین پس چ....چرا اینکارو باهام م...یکنین؟(ات خاک تو سرت بچم عصبیه داری راجبه عشق حرف میزنی؟🤦🏻♀️😐)
جیمین:اوه بیب ایم سارییی
من وقتی عصبی باشم هیچی جلو دارم نیست لیدی حتی عشقم باشه
ولی اینو بدون من خطرناک تر از اونی هستم که فکرشو بکنی اگه میخوای بدونی کیم پس باهام مثل ادم عاقل راه بیا باشه لیدی؟
برده شدن هم اونقدر هم بد نیست گود گرل*اها تاثیر گذار بود🗿*
ات:ارباب بر....ده.. شدن.....چ....خوبی داره.؟...
جیمین:ببین کوچولو هرکسی برده من بود همشون کشته شدن چون هیچ کدومشون مثل ادم به حرفام گوش ندادن
بعدش خوبیش اینکه تو برده شخصی منی اوکی؟
خوبیاشو باید اون لحظه بفهمی اگه قبول کنی که باید هم قبول کنی بهت سود خوبی میرسه هم خدمتکارمی هم برده که هردوش شخصی حقوقم میگیری
هوم؟ میخوای؟ باید قبول کنی وگرنه میدونی چی میشه که
ات:.....هق......هق......عرررررررر😭😭😭😭😭
جیمین:خب یعنی اینکه هیچ چاره ای نداری بیب
با شصتش لباتو لمس میکنه
جیمین با خودش:اوه چه لبای داره لعنتی..
یهو میفهمه چیکار کرده عقب میکشه
جیمین: اهمم *سرفه های الکی*
جیمین:پاشو بریم
ات:(لال شده و در جای خود میخ کوب شده است)
#جیمین
#فیک
#سناریو
خب....
چطور بود؟😂
۲۴.۱k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.