میدونم منتظرش بودید آپ شد پارت یک شرط ها ۱۰کامنت ۵لایک
پارت یک قمار
اریک با تأسف به مرد احمق روبرروییش نگاه میکرد امشب همه چیز رو گذاشته بود وسط ولی حتی یک بار هم نباخت. رییس بزرگترین مافیای جهان کی میتونه باهاش در بیوفته؟کی جراتشو داره
اریک:خب باختی دیگه فردا بقیه حساب کتابا رو جمع و جور میکنیم....
مرد قمار بازی که مست بود میخواست ادامه بده چون یک چیز دیگه براش باقی مونده بود پسرش....بخاطر همین گفت:صبر کن اریک بشین.هنوز یه چیزی مونده.
همه جمع با تعجب به اون نگاه میکردن ولی نگاه اریک حریصانه بود.
مرد قمار باز عکس پسرش رو در اورد و رویه میز گذاشت و ادامه داد:رو پسرم شرط میبندم.
اریک هم از این بدش نمیومد و گفت:مطمئنی؟)
مرد روبه رویش هم سری تکون داد و کارتها رو روی میز گذاشتن و از اول بازی رو شروع کردن...
بعد چند مین دوباره اریک برنده شد
اون توی قمار حرف نداشت...
اریک از روی میز بلند شد و سیگارشو روشن کرد همونطور که سیگار بین لباش بود پوزخند زدو لب زد: هه دوباره باختی...
امشب ساعت ۱۰ میام میبرمش.
اریک با دیدن اون عکس مشتاق بود که پسره مرد قماربازو ببینه
مرد قمارباز گفت:ب..بله.. قربان
اریک از بار بیرون اومد و همونطور که در ماشین رو براش باز کردن سوار ماشین شد و به سمت عمارتش حرکت کرد...
اریک با تأسف به مرد احمق روبرروییش نگاه میکرد امشب همه چیز رو گذاشته بود وسط ولی حتی یک بار هم نباخت. رییس بزرگترین مافیای جهان کی میتونه باهاش در بیوفته؟کی جراتشو داره
اریک:خب باختی دیگه فردا بقیه حساب کتابا رو جمع و جور میکنیم....
مرد قمار بازی که مست بود میخواست ادامه بده چون یک چیز دیگه براش باقی مونده بود پسرش....بخاطر همین گفت:صبر کن اریک بشین.هنوز یه چیزی مونده.
همه جمع با تعجب به اون نگاه میکردن ولی نگاه اریک حریصانه بود.
مرد قمار باز عکس پسرش رو در اورد و رویه میز گذاشت و ادامه داد:رو پسرم شرط میبندم.
اریک هم از این بدش نمیومد و گفت:مطمئنی؟)
مرد روبه رویش هم سری تکون داد و کارتها رو روی میز گذاشتن و از اول بازی رو شروع کردن...
بعد چند مین دوباره اریک برنده شد
اون توی قمار حرف نداشت...
اریک از روی میز بلند شد و سیگارشو روشن کرد همونطور که سیگار بین لباش بود پوزخند زدو لب زد: هه دوباره باختی...
امشب ساعت ۱۰ میام میبرمش.
اریک با دیدن اون عکس مشتاق بود که پسره مرد قماربازو ببینه
مرد قمارباز گفت:ب..بله.. قربان
اریک از بار بیرون اومد و همونطور که در ماشین رو براش باز کردن سوار ماشین شد و به سمت عمارتش حرکت کرد...
۲.۱k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.