اتش سرد
اتش سرد
پارت۱۳
ا.ت:ببین یه کاری نکن همینو...........(زنگ در خورد)
یونگی:الکش بپر ببین کیه
الکس:کلفت به معنای واقعی من شدم (ذهنش)
مینا:ما میشنویماااااااا
(یه توضیح بدم این که وقتی میگن ما ذهن میخونیم نمیخونن درواقع صدای ذهن اون فرد دور سرش میچرخه و خوناشاما میتونن اون صدارو بشنون حتی صدای ذهن خوناشاما)
الکس ویو
وقتی درو باز کردم با چیزی که دیدم خشکم زد............اون دختر...(به نظرتون کی بوده؟ من که نمیگم)
شوگا ویو
هیچ صدایی از طرف الکس نمیاد به طرف در نگاه کردم و بعد به الکس دیدم داره یچیزی میگه........چی؟رزی اومده اینجا؟(رزی بلک پینک نه هااااااا اسم کم اوردم) پاشدم رفتم سمت در الکس کنا ر کشیدم و رفتم دم در و گفتم
یونگی:چی میخوای؟!هوم؟بدبختم کردی بست نبود؟باز چی میخوای؟
رزی:ببین یونگی نن اصلا اون کارارو از قصد نکردم فقط مج......
یونگی:اگه این کارارو از قصد نکردی پس چرا اون موقع که داشتی میرفتی انقدر خوشحال بودی ها؟
رزی:خواهش میکنم گوش کن
یونگی:چرا؟چرا باید گوش بدم(داد)
ا.ت ویو
با صدای داد یونگی برگشتم اون دختره کیه رفتم پیشش تا ببینم کیه گفتم
ا.ت:عالیجناب این کیه
یونگی:هیچکس......یه بی لیاقت......توهم همون یونگی صدام کن
رزی:یونگی چرا؟.....تا چندسال پیش فقط من حق داشتم بهت بگم یونگی....هوی تو دختر...تو کیشی؟ها؟(گریه)
یونگی:ملکه اینده......حالا سوالات تموم شد؟هرری(درو بست)
ا.ت:چی؟ملکه؟اگه تو پادشاه باشی پس من......تو چی گفتی؟چرا اینو بهش گفتی اصن کی بود؟
یونگی:......................
خب بچه ها اگر کمه ببخشید چون از اینجا به بعدش قراره یکم پیچیده بشه واسه همین از پارت بعدی بیشتر میزارم
اها و اینکه چون فردا باید برم مدرسه و خب اول هفته اسک ممکنه فعالیت نکنم یک یا ۲ روز ولی تلاشمو میکنم💖
پارت۱۳
ا.ت:ببین یه کاری نکن همینو...........(زنگ در خورد)
یونگی:الکش بپر ببین کیه
الکس:کلفت به معنای واقعی من شدم (ذهنش)
مینا:ما میشنویماااااااا
(یه توضیح بدم این که وقتی میگن ما ذهن میخونیم نمیخونن درواقع صدای ذهن اون فرد دور سرش میچرخه و خوناشاما میتونن اون صدارو بشنون حتی صدای ذهن خوناشاما)
الکس ویو
وقتی درو باز کردم با چیزی که دیدم خشکم زد............اون دختر...(به نظرتون کی بوده؟ من که نمیگم)
شوگا ویو
هیچ صدایی از طرف الکس نمیاد به طرف در نگاه کردم و بعد به الکس دیدم داره یچیزی میگه........چی؟رزی اومده اینجا؟(رزی بلک پینک نه هااااااا اسم کم اوردم) پاشدم رفتم سمت در الکس کنا ر کشیدم و رفتم دم در و گفتم
یونگی:چی میخوای؟!هوم؟بدبختم کردی بست نبود؟باز چی میخوای؟
رزی:ببین یونگی نن اصلا اون کارارو از قصد نکردم فقط مج......
یونگی:اگه این کارارو از قصد نکردی پس چرا اون موقع که داشتی میرفتی انقدر خوشحال بودی ها؟
رزی:خواهش میکنم گوش کن
یونگی:چرا؟چرا باید گوش بدم(داد)
ا.ت ویو
با صدای داد یونگی برگشتم اون دختره کیه رفتم پیشش تا ببینم کیه گفتم
ا.ت:عالیجناب این کیه
یونگی:هیچکس......یه بی لیاقت......توهم همون یونگی صدام کن
رزی:یونگی چرا؟.....تا چندسال پیش فقط من حق داشتم بهت بگم یونگی....هوی تو دختر...تو کیشی؟ها؟(گریه)
یونگی:ملکه اینده......حالا سوالات تموم شد؟هرری(درو بست)
ا.ت:چی؟ملکه؟اگه تو پادشاه باشی پس من......تو چی گفتی؟چرا اینو بهش گفتی اصن کی بود؟
یونگی:......................
خب بچه ها اگر کمه ببخشید چون از اینجا به بعدش قراره یکم پیچیده بشه واسه همین از پارت بعدی بیشتر میزارم
اها و اینکه چون فردا باید برم مدرسه و خب اول هفته اسک ممکنه فعالیت نکنم یک یا ۲ روز ولی تلاشمو میکنم💖
۴.۲k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.