عشق در پیست *پارت 6
ویو ا/ت
نزدیکای هتل بودم که میا بهم زنگ زد فهمیده بود با پدرم دعوا کردم ولی فک میکرد دعوامون ورفتن من از خونه به خاطر پیست بود..باهاش تویه کافه ی نزدیک به هتل قرار گذاشتم تا همو ببینیم و براش همه چیو توضیح بدم...رسیدم کافه ساعت نزدیکای 8 شب بود که میا هم اومد..
ا/ت:سلام
میا:سلام و کوفت تو چرا ازخونه رفتی آخه ؟ً!میتونستی از بابات معذرت خواهی کنی بعد یه مدت بازم میتونستیم بریم پیست..
ا/ت:میا من به خاطر این از خونه نیومدم بیرون *همه چیو به میا میگه
میا:الان تو باید با اون پسره که مافیاست تو یه خونه بمونی؟!
ا/ت:اون بامن کاری نداره نگران نباش ..حالا تو ازکجا فهمیدی من از خونه رفتم؟
میا:مامانت بهم زنگ زد فک کرد تو پیش منی
ا/ت:آها...دختر بعضی موقع بیا بهم سر بزنااااببین زنده ام یانه..
میا: باشه فقط اگه تهیونگ اجازه بده لوکیشن بفرست تا منم بیام پیشت
ا/ت:باش
ویو راوی:
ا/ت بعد از اینکه با میا یه چیزی خوردن رفت هتل تا یکم استراحت کنه ..
تو خونه تهیونگ
تهیونگ میرسه به عمارت و به پسرا همه چیو میگه اولش پسرا تعجب میکنن که حالا چرا تهیونگ به ا/ت گفته بیاد اینجا و تهیونگ هم درجوابش میگه که باید ا/ت هممیشه در دسترسش باشه وگرنه پارک ممکنه به نقشه شون گند بزنه..بعد از اینکه ته با پسرا حرف زد از آجوما خواست تا یه اتاق برا ا/ت آماده کنه
فردا صبح:
ویوا/ت:
از خواب بلند شدم رفتم یه دوش 20 مینی گرفتم و موهامو صاف کردم ..یه آرایش لایتم کردم لباسمم پوشیدم خواستم کفشموبپوشم که پیام اومد تهیونگ بود که لوکیشنو برام فرستاده بود ...وسیلمو برداشتم و رفتم از پایین هتل که کافی شاپ بود یه قهموه گرفتمو سمت اون آدرسی که تهیونگ فرستاده بود رفتم ...ولی خدایی عمارتش خیلی قشنگ بود ماشینو پارک کردمو پیاده شده نگهبانای جلوی در اول اسممو پرسیدن وقتی گفتم راهو برام باز کردن ..وارد حیاط عمارت شدم وحیاط بزرگشو تماشا میکردم تا رسیدم به دم دروروردی خونه
ویو راوی:
ا/ت سعی کرد خونسردیشو حفظ کنه و با صورت خنثی در زد ...
ا/ت:سلام
جیهوپ:بیا تو
ا/ت :ممنون
ا/ت پشت سر جیهوپ وارد خونه شد و با بقیه پسرا هم سلام کرد ولی تهیونگو ندید اون تعجب کرده بود نمیدونست که باید با 6 تا پسر تو یه خونه بمونه ولی حداقل بهتر این بود که دونفری تویه خونه باشن...همه پسرا نسبتا با ا/ت سرد بودن خب حقم داشتن چون برای اونا ا/ت غریبه ای بیش نیست ...
کوک:تهیونگ تو اتاقشه اگه میخوای برو ببینش تا اتاقتو بهت نشون بده
ا/ت:باش ..فقط کدوم یکی اتاقه تهیونگه؟
کوک:آخرین اتاق سمت چپ راهرو اتاق تهیونگ
ا/ت:ممنون
*ا/ت سمت اتاق تهیونگ رفت و در زد
ته:بیا تو
ا/ت:سلام
ته:خوش اومدی
ا/ت:خیلی ممنون .
ته:اول کاری یه قانونایی رو باید بهت بگم
یک بدون اجازه بیرون نمیری
دو حق مست کردن نداری تو خونه
سه این روزا پیست نمیری
چهار اگه جایی رفتی تا قبل ساعت 6 خونه ای
ا/ت:مگه پادگانه
ته:عاره مشکلی داری؟!
ا/ت:ایش باشه.. فقط چون من زیاد نباید برم بیرون
حداقل میشه میا همون دختری که تو پیست باهام بود
بعضی اوقات بیاد پیشم؟!
ته:اوکی مشکلی نیس فقط بگو اومدنی مراقب باشه کسی تعقیبش نکنه
ا/ت:اوکیه ..حالا اتاق من کجاست؟!
ته:اتاق روبه رویی اتاق توعه
ا/ت :عاها باشه *خواست بره که
ته:فقط ا/ت اگه پسرا باهات سرد رفتار کردن ناراحت نشو چون هنوز بهت عادت نکردن
ا/ت:ناراحت نمیشم این رفتارا برام عادیه..و*رفت تو اتاقش
ته از حرف ا/ت تعجب کرد ولی میتونست بفهمه اون خیلی از باباش ناراحته و ازش متنفره دقیقا همین به نفع تهیونگ بود...
نزدیکای ناهار...
اسلاید 2 لباس ا/ت برا رفتن به خونه ته
اینم از پارت 6
با لایک و کامتتون خیلی خوشحالم میکنید🙃✨❤
منتظر پارت 7 باشید..
نزدیکای هتل بودم که میا بهم زنگ زد فهمیده بود با پدرم دعوا کردم ولی فک میکرد دعوامون ورفتن من از خونه به خاطر پیست بود..باهاش تویه کافه ی نزدیک به هتل قرار گذاشتم تا همو ببینیم و براش همه چیو توضیح بدم...رسیدم کافه ساعت نزدیکای 8 شب بود که میا هم اومد..
ا/ت:سلام
میا:سلام و کوفت تو چرا ازخونه رفتی آخه ؟ً!میتونستی از بابات معذرت خواهی کنی بعد یه مدت بازم میتونستیم بریم پیست..
ا/ت:میا من به خاطر این از خونه نیومدم بیرون *همه چیو به میا میگه
میا:الان تو باید با اون پسره که مافیاست تو یه خونه بمونی؟!
ا/ت:اون بامن کاری نداره نگران نباش ..حالا تو ازکجا فهمیدی من از خونه رفتم؟
میا:مامانت بهم زنگ زد فک کرد تو پیش منی
ا/ت:آها...دختر بعضی موقع بیا بهم سر بزنااااببین زنده ام یانه..
میا: باشه فقط اگه تهیونگ اجازه بده لوکیشن بفرست تا منم بیام پیشت
ا/ت:باش
ویو راوی:
ا/ت بعد از اینکه با میا یه چیزی خوردن رفت هتل تا یکم استراحت کنه ..
تو خونه تهیونگ
تهیونگ میرسه به عمارت و به پسرا همه چیو میگه اولش پسرا تعجب میکنن که حالا چرا تهیونگ به ا/ت گفته بیاد اینجا و تهیونگ هم درجوابش میگه که باید ا/ت هممیشه در دسترسش باشه وگرنه پارک ممکنه به نقشه شون گند بزنه..بعد از اینکه ته با پسرا حرف زد از آجوما خواست تا یه اتاق برا ا/ت آماده کنه
فردا صبح:
ویوا/ت:
از خواب بلند شدم رفتم یه دوش 20 مینی گرفتم و موهامو صاف کردم ..یه آرایش لایتم کردم لباسمم پوشیدم خواستم کفشموبپوشم که پیام اومد تهیونگ بود که لوکیشنو برام فرستاده بود ...وسیلمو برداشتم و رفتم از پایین هتل که کافی شاپ بود یه قهموه گرفتمو سمت اون آدرسی که تهیونگ فرستاده بود رفتم ...ولی خدایی عمارتش خیلی قشنگ بود ماشینو پارک کردمو پیاده شده نگهبانای جلوی در اول اسممو پرسیدن وقتی گفتم راهو برام باز کردن ..وارد حیاط عمارت شدم وحیاط بزرگشو تماشا میکردم تا رسیدم به دم دروروردی خونه
ویو راوی:
ا/ت سعی کرد خونسردیشو حفظ کنه و با صورت خنثی در زد ...
ا/ت:سلام
جیهوپ:بیا تو
ا/ت :ممنون
ا/ت پشت سر جیهوپ وارد خونه شد و با بقیه پسرا هم سلام کرد ولی تهیونگو ندید اون تعجب کرده بود نمیدونست که باید با 6 تا پسر تو یه خونه بمونه ولی حداقل بهتر این بود که دونفری تویه خونه باشن...همه پسرا نسبتا با ا/ت سرد بودن خب حقم داشتن چون برای اونا ا/ت غریبه ای بیش نیست ...
کوک:تهیونگ تو اتاقشه اگه میخوای برو ببینش تا اتاقتو بهت نشون بده
ا/ت:باش ..فقط کدوم یکی اتاقه تهیونگه؟
کوک:آخرین اتاق سمت چپ راهرو اتاق تهیونگ
ا/ت:ممنون
*ا/ت سمت اتاق تهیونگ رفت و در زد
ته:بیا تو
ا/ت:سلام
ته:خوش اومدی
ا/ت:خیلی ممنون .
ته:اول کاری یه قانونایی رو باید بهت بگم
یک بدون اجازه بیرون نمیری
دو حق مست کردن نداری تو خونه
سه این روزا پیست نمیری
چهار اگه جایی رفتی تا قبل ساعت 6 خونه ای
ا/ت:مگه پادگانه
ته:عاره مشکلی داری؟!
ا/ت:ایش باشه.. فقط چون من زیاد نباید برم بیرون
حداقل میشه میا همون دختری که تو پیست باهام بود
بعضی اوقات بیاد پیشم؟!
ته:اوکی مشکلی نیس فقط بگو اومدنی مراقب باشه کسی تعقیبش نکنه
ا/ت:اوکیه ..حالا اتاق من کجاست؟!
ته:اتاق روبه رویی اتاق توعه
ا/ت :عاها باشه *خواست بره که
ته:فقط ا/ت اگه پسرا باهات سرد رفتار کردن ناراحت نشو چون هنوز بهت عادت نکردن
ا/ت:ناراحت نمیشم این رفتارا برام عادیه..و*رفت تو اتاقش
ته از حرف ا/ت تعجب کرد ولی میتونست بفهمه اون خیلی از باباش ناراحته و ازش متنفره دقیقا همین به نفع تهیونگ بود...
نزدیکای ناهار...
اسلاید 2 لباس ا/ت برا رفتن به خونه ته
اینم از پارت 6
با لایک و کامتتون خیلی خوشحالم میکنید🙃✨❤
منتظر پارت 7 باشید..
۶.۴k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.