رمان عشق یا خانواده پارت ۴۶

الان که میبینم خاله راست میگه واسه همین خیلی با عجله لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین همین که خواستم از خونه خارج شم
تهیونگ: خانوم کوچولو جایی میری؟
ا/ت:خب من باید یه چیز مهم بخرم واسه همین دارم میرم بیرون زود برمیگردم
تهیونگ:اون چیز دقیقا چیه؟
ا/ت:خب یه چیز خصوصی
تهیونگ: چه چیز خصوصی من شوهرتم زود باش بگو بینم
ا/ت:خببببب ببین موضوع اینکه من باید برم بیرون ته پ*****شتی بخرم بزار برم بیرون
تهیونگ :خودم برات میخرم
ا/ت:یا کیم تهیونگ وقتی میگم نمیخوام یعنی نمیخوام دیگه(داد)
تهیونگ:رو من دادمیزنی الان نشونت میدم صبر کن(عصبانی)
ا/ت:نه نه زود برمیگردم (از خونه خارج شد)
"ویو ا/ت"
رفتم بیرون از شانس خوبم هم یه دارو خونه همین نزدیکی ها بود زود رفتم اونجا چند تا بیبی چک گرفتم برای اینکه تهیونگ نفهمه پ****شتی هم خریدم و از اونجا خارج شدم ورفت خونه همین که وارد شدم مستقیم رفتم سمت دستشویی
ا/ت:خب بریم
اولین تست رو دادم
ا/ت:مثبت(دادکمی) اوکی اوکی ریلکس دوباره تست میدم
دوباره امتحان کردم ولی جواب مثبت بود باز هم و بازهم همین کارو کردم ولی نتیجه مثبت از آب در اومد
ا/ت:الان چیکار کنم اوکی اوکی خیلی اروم وعادی میرم بیرون تا به تهیونگ بگم آرع بریم
"ویو تهیونگ "
روی تخت داز کشیده بودم و داشتم با گوشیم ور میرفتم که ا/ت اومد داخل و کنارم دراز کشید
ا/ت:داری چی میبینی ؟
تهیونگ :بیا اینجا تا بگم(ا/ت رو بغلش گرفت درحالی که با دست چپش گوشی رو نگه داشته) دارم فیلم میبینم
ادامه دارد