مهم××××⬜ جای شخصیت مرده و ا/ت جای شخصیت زن
عشق اجباری _______p2
که یکدفعه سوزشی روی صورتم احساس کردم
مامانم منو زد....
باورم نمیشه...
+ما...ماان
&خودت خواستی اینکارو کنم صد بار بهت گفتم بی احترامی نکن ا/ت
+........
&حالا زانو غم بغل نگیر پاشو بیا غذا
+با...ش مامان
نمیخواستم برم میخواستم بشینم تا میتونم گریه کنم منه ۱۹ ساله چه به ازدواج که ایندفعه بابام بلند گفت:
«ا/تتتتتتت
+اومدم بابا
که سریع رفتم پایین
+بفرما اومدم خوبه
«آفرین دختر کوچولو خودم
+بابا من واقعا دختر کوچولو توام هااا
«معلومه که هستی
+لطفاً نزار ازدواج کنم ازت خواهش میکنم
«دوباره گفت.....چقدر زبون نفهمی... چند بار گفتم بسه فردا میخوابید برین تالار، عروسی کنین
«رفتی خونه آقای کیم اینجوری رفتار نمیکنیا
+بابا.....تو منو فروختی؟؟ راستشو بگو
«خیلی ا/ت زبونت تند شده مگه نه
«یه سوال من برا چی باید تو بفروشم
+بخاطر پول
«مگه ما پول نداریم هانننننن
«همه ثروتم که زدم بنامت دیگه چی میخوام
+بابا من ثروت نمیخوام
«حرف نزن گمشو تو اتاقت نبینمت
که یه لحظه نفهمیدم چی شد اشکی از چشمام پایین اومد که زود اشکمو پاک کردم و به سمت اتاقم رفتم....
محکم درو بهم زدم و روی تختم دراز کشیدم و شروع کردم به فکر کردن:
چرا بابام باید اینکارو باهام بکنه چرا این زندگی تموم نمیشه...
کاشکی میمردم....
یا شایدم هیچوقت به دنیا نمیومدم
_________________________________________________
پرش زمانی صبح
آلارام گوشیم رنگ خورد گذاشته بودم روی ساعت ۶ صبح...
از تختم بلند شدم رفتم صورتمو شستم حوصله روتین و اینارو نداشتم كه اومدم بیرون و دیدم ۱۰ تا خانوم توی اتاقمن تعجب کردم و دست خودم نبود جیغ بلندی کشیدم.....
✓خانم چیزیتون شد
+شما کی هستید
✓فک کنم پدرتون بود به سالن ما زنگ زد گفت میکاپ عروس برای دخترشون میخوان
+پدرم؟؟
✓بله حالا اگه مشکلی نیست میشینید روی صندلی
+بله الان
که رفتم نشستم احساس میکردم توی خواب بودم کاشکی بلند میشدم و میدیدم همه اینا خواب بوده که یکی از آرایشگرا گفت:
✓میشه لباس عروستون رو ببینم
+به چه دلیل
✓چون اگه پف دار باشه آرایش غلیظ میخواد اگه کلوشه باید ارایش متوسط باشه و اگر ساده باشه آرایش ملایم
+اهاا
+خب توی کمدمه
✓یه لحظه صبر کنین برم لباس عروستون رو بیارم
+باشه برو
که لباس عروس رو اوردن و شروع کردن به میکاپ کردن
که یکدفعه در اتاق باز شد....
یه مرد خوشتیپ اومد داخل:
~ا/ت کوچولو سلام
+داداشی
که گریم گفت...
که یکدفعه سوزشی روی صورتم احساس کردم
مامانم منو زد....
باورم نمیشه...
+ما...ماان
&خودت خواستی اینکارو کنم صد بار بهت گفتم بی احترامی نکن ا/ت
+........
&حالا زانو غم بغل نگیر پاشو بیا غذا
+با...ش مامان
نمیخواستم برم میخواستم بشینم تا میتونم گریه کنم منه ۱۹ ساله چه به ازدواج که ایندفعه بابام بلند گفت:
«ا/تتتتتتت
+اومدم بابا
که سریع رفتم پایین
+بفرما اومدم خوبه
«آفرین دختر کوچولو خودم
+بابا من واقعا دختر کوچولو توام هااا
«معلومه که هستی
+لطفاً نزار ازدواج کنم ازت خواهش میکنم
«دوباره گفت.....چقدر زبون نفهمی... چند بار گفتم بسه فردا میخوابید برین تالار، عروسی کنین
«رفتی خونه آقای کیم اینجوری رفتار نمیکنیا
+بابا.....تو منو فروختی؟؟ راستشو بگو
«خیلی ا/ت زبونت تند شده مگه نه
«یه سوال من برا چی باید تو بفروشم
+بخاطر پول
«مگه ما پول نداریم هانننننن
«همه ثروتم که زدم بنامت دیگه چی میخوام
+بابا من ثروت نمیخوام
«حرف نزن گمشو تو اتاقت نبینمت
که یه لحظه نفهمیدم چی شد اشکی از چشمام پایین اومد که زود اشکمو پاک کردم و به سمت اتاقم رفتم....
محکم درو بهم زدم و روی تختم دراز کشیدم و شروع کردم به فکر کردن:
چرا بابام باید اینکارو باهام بکنه چرا این زندگی تموم نمیشه...
کاشکی میمردم....
یا شایدم هیچوقت به دنیا نمیومدم
_________________________________________________
پرش زمانی صبح
آلارام گوشیم رنگ خورد گذاشته بودم روی ساعت ۶ صبح...
از تختم بلند شدم رفتم صورتمو شستم حوصله روتین و اینارو نداشتم كه اومدم بیرون و دیدم ۱۰ تا خانوم توی اتاقمن تعجب کردم و دست خودم نبود جیغ بلندی کشیدم.....
✓خانم چیزیتون شد
+شما کی هستید
✓فک کنم پدرتون بود به سالن ما زنگ زد گفت میکاپ عروس برای دخترشون میخوان
+پدرم؟؟
✓بله حالا اگه مشکلی نیست میشینید روی صندلی
+بله الان
که رفتم نشستم احساس میکردم توی خواب بودم کاشکی بلند میشدم و میدیدم همه اینا خواب بوده که یکی از آرایشگرا گفت:
✓میشه لباس عروستون رو ببینم
+به چه دلیل
✓چون اگه پف دار باشه آرایش غلیظ میخواد اگه کلوشه باید ارایش متوسط باشه و اگر ساده باشه آرایش ملایم
+اهاا
+خب توی کمدمه
✓یه لحظه صبر کنین برم لباس عروستون رو بیارم
+باشه برو
که لباس عروس رو اوردن و شروع کردن به میکاپ کردن
که یکدفعه در اتاق باز شد....
یه مرد خوشتیپ اومد داخل:
~ا/ت کوچولو سلام
+داداشی
که گریم گفت...
۴.۳k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.