مافیا جذااااب مغرور p:29
و خمار میگه
ا.ت : از کجا فهمیدی
کوک : خیلی ساده هس
ا.ت : تو ذهنش اگه با این حرفا وادارش کنم شاید خوابش اومد
ا.ت : خب بگو
کوک : چی بگم
و تا خواست ا.ت حرف بزنه لبام رو گذاشتم رو لباش یه مک زدم
کوک : نمی تونی منو به این حرفا سرگرم کنی که خوابم بیاد امشب تا انجامش ندیم من نمی خوابم
کوک : تو ذهنش هه واقعا حدسم درس بود چشاش مث چی باز شده بود
( فلش بک خونه ته و یونا )
ته : خب بیبی چیکار کنیم ؟
یونا : خب بخوابیم *لبخند ضایع
ته : کجا ؟ *لبخنده شیطانی
یونا : تو توی اتاقت منم تو اتاقم حالا هم رفتم شب بخیر *ترس و لکنت
ته : مگه می خوای الان بخوابی ؟
یونا : خب ساعت ۱ شبه معلومه که میخوام بخوابم
ته : برآید استایل بغلش کردم و بردمش داخل اتاق خودم هرچی تقلا میکرد نزاشتمش زمین و رفتیم اتاق و آروم گذاشتمش روی تخت *خمار انجام میده کاراش رو
یونا : ته من خودم دلم درد میکنه تازه میترسم اتفاقی واسه بچه بیوفته
ته : آروم انجامش میدم
ته : تا خواست حرفی بزنه لباشو مک زدم و گفتم
ته : همکاری کن تا برات سخت تر نشه بیبی *خمار
و...
خب خب پارت بعد اسمات ته و یوناست
شرط : ۱۰ کامنت
۵ لایک
۱ فالور
ا.ت : از کجا فهمیدی
کوک : خیلی ساده هس
ا.ت : تو ذهنش اگه با این حرفا وادارش کنم شاید خوابش اومد
ا.ت : خب بگو
کوک : چی بگم
و تا خواست ا.ت حرف بزنه لبام رو گذاشتم رو لباش یه مک زدم
کوک : نمی تونی منو به این حرفا سرگرم کنی که خوابم بیاد امشب تا انجامش ندیم من نمی خوابم
کوک : تو ذهنش هه واقعا حدسم درس بود چشاش مث چی باز شده بود
( فلش بک خونه ته و یونا )
ته : خب بیبی چیکار کنیم ؟
یونا : خب بخوابیم *لبخند ضایع
ته : کجا ؟ *لبخنده شیطانی
یونا : تو توی اتاقت منم تو اتاقم حالا هم رفتم شب بخیر *ترس و لکنت
ته : مگه می خوای الان بخوابی ؟
یونا : خب ساعت ۱ شبه معلومه که میخوام بخوابم
ته : برآید استایل بغلش کردم و بردمش داخل اتاق خودم هرچی تقلا میکرد نزاشتمش زمین و رفتیم اتاق و آروم گذاشتمش روی تخت *خمار انجام میده کاراش رو
یونا : ته من خودم دلم درد میکنه تازه میترسم اتفاقی واسه بچه بیوفته
ته : آروم انجامش میدم
ته : تا خواست حرفی بزنه لباشو مک زدم و گفتم
ته : همکاری کن تا برات سخت تر نشه بیبی *خمار
و...
خب خب پارت بعد اسمات ته و یوناست
شرط : ۱۰ کامنت
۵ لایک
۱ فالور
۱۴.۸k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.