فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱
فیکجونگکوک:اتاق۳۱۱
part⁴⁴
'دختران جیغبلندی کشیدن و به آن طرف نگاه کردن'
'درتاریکی شب چیزی معلوم نبود'
'خواستند چراغقوه را به طرفش بگیرند تا ببندند کی هست'
'که چاقوی به طرفشان پرتاب شد و گونهای چهمینرا زخم کرد'
'آنها با تمام توان و قدرت شروع به دویدن کردن'
'متوجه نمیشدن آیا راهشان درست هست یا خیر'
'آنها راه اشتباهی را میرفتند و بجای ویلای خودشان با یه کلبه چوبی روبه رو شدن'
'کلبه بزرگیبود و درش باز بود و چراقی در آن روشن بود'
'آنها فکرکردن که کسی داخل هست بنابراین به داخل رفتن به امید کمک'
'ولی کسیداخل نبود'
'تنها چیزی که داخلکلبه بود یه ماشین چوب خورد کن بود که بجایی خورده های چوب، روی آن لکه های خون بود'
'دختران ترسیده بودن و میخواستند از آنجا بیرون بروند که صدای راه رفتن شخصی را از بیرون کلبه شنیدن'
'در کلبه کابیند های دیگری بود'
'دختران ترسیده بودن و هیچ راهی نداشتن بنابراین شش دختر به داخل کابیند رفتند'
'داخل کابیند ها بسیار کوچک و اندازه ای آنها نبود ولی چاره ای جز این نداشتند'
'مجبور بودن تنگی آنجا را قبول کنند برای نجات جونشان'
'به داخل کابیند ها رفتن و در کابیند ها را بستند'
'بعد از چند دقیقه شخصی وارد کلبه شد'
' در کلبه راه میرفت که رو به روی کابیند ها ایستاد'
'دختران فکرکردند متوجه آنها شده است'
'ولی خیر، شخص چیزی که در دست داشت را روی کابیند گذاشت'
'چیزی که از آن خونمیچکید'
'معلوم نبود چه بود'
'تنها چیزی که معلوم بود صدای خورد کردن چیزی بود'
'شخص داشت چیزی را خورد میکرد که چاقو از دستش افتاد روی زمین'
'خم شد تا آن را بردارد، دخترانمیتوانید از لای درز و سوراخ های ریزی که کابیند ها دارند به سختی بیرون را ببند بنابراین شخص را دیدند'
' ولی شخص چهر اش معلوم نبود'
'شخص مَردی بود با ماسک خرس و لباس های سیاه'
'چاقوی که روی زمین افتاده بود آغشته از خون بود'
'مَردخرسی، دستکش های مشکی در دستانش بود و در دستانش موهای بلندی'
'مَردخرسی چاقو را برداشت و به کارش ادامه داد'
'مَرد درحال سوت زدن بود'
'دختران هر لحظه ترسشان بیشتر از قبل میشد و قلبشان تندتر از قبل میزد که مَرد..'
part⁴⁴
'دختران جیغبلندی کشیدن و به آن طرف نگاه کردن'
'درتاریکی شب چیزی معلوم نبود'
'خواستند چراغقوه را به طرفش بگیرند تا ببندند کی هست'
'که چاقوی به طرفشان پرتاب شد و گونهای چهمینرا زخم کرد'
'آنها با تمام توان و قدرت شروع به دویدن کردن'
'متوجه نمیشدن آیا راهشان درست هست یا خیر'
'آنها راه اشتباهی را میرفتند و بجای ویلای خودشان با یه کلبه چوبی روبه رو شدن'
'کلبه بزرگیبود و درش باز بود و چراقی در آن روشن بود'
'آنها فکرکردن که کسی داخل هست بنابراین به داخل رفتن به امید کمک'
'ولی کسیداخل نبود'
'تنها چیزی که داخلکلبه بود یه ماشین چوب خورد کن بود که بجایی خورده های چوب، روی آن لکه های خون بود'
'دختران ترسیده بودن و میخواستند از آنجا بیرون بروند که صدای راه رفتن شخصی را از بیرون کلبه شنیدن'
'در کلبه کابیند های دیگری بود'
'دختران ترسیده بودن و هیچ راهی نداشتن بنابراین شش دختر به داخل کابیند رفتند'
'داخل کابیند ها بسیار کوچک و اندازه ای آنها نبود ولی چاره ای جز این نداشتند'
'مجبور بودن تنگی آنجا را قبول کنند برای نجات جونشان'
'به داخل کابیند ها رفتن و در کابیند ها را بستند'
'بعد از چند دقیقه شخصی وارد کلبه شد'
' در کلبه راه میرفت که رو به روی کابیند ها ایستاد'
'دختران فکرکردند متوجه آنها شده است'
'ولی خیر، شخص چیزی که در دست داشت را روی کابیند گذاشت'
'چیزی که از آن خونمیچکید'
'معلوم نبود چه بود'
'تنها چیزی که معلوم بود صدای خورد کردن چیزی بود'
'شخص داشت چیزی را خورد میکرد که چاقو از دستش افتاد روی زمین'
'خم شد تا آن را بردارد، دخترانمیتوانید از لای درز و سوراخ های ریزی که کابیند ها دارند به سختی بیرون را ببند بنابراین شخص را دیدند'
' ولی شخص چهر اش معلوم نبود'
'شخص مَردی بود با ماسک خرس و لباس های سیاه'
'چاقوی که روی زمین افتاده بود آغشته از خون بود'
'مَردخرسی، دستکش های مشکی در دستانش بود و در دستانش موهای بلندی'
'مَردخرسی چاقو را برداشت و به کارش ادامه داد'
'مَرد درحال سوت زدن بود'
'دختران هر لحظه ترسشان بیشتر از قبل میشد و قلبشان تندتر از قبل میزد که مَرد..'
۵.۲k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.