Fan Fiction Seven Only Part.۸
~••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••~
《پایان فلش بک》
( اهم اهم، خب به توضیح کوچولو بدم بعد بریم ادامه فیک👌 خب اون اتفاقاتی که الان تو این دو یا یک پارت قبل افتاد همشون مال یک ماه پیش بود و همشون فلش بک بودن یعنی الان اعضا کارای بیشتری هم انجام دادن😈 همین✔ خیلی خوب آقای کارگردان بیاین ادامشو بگیریم👌 نور، دوربین، حرکت!)
.
.
.
فقط به محض یک ماه برای خودشون یه پا مافیای بزرگ شده بودن! ولی هنوز هم زیاد کامل نبودن، میدونید چرا؟ خوب چون اونا با زرنگی تمام تو این ماه فقط خودشونو ارتغاع دادن! یعنی برای باند نیرو استخدام کردن، تیر اندازی و حرکات رزمی خودشون رو ارتغای دادن و یه امارت بزرگ تر کلا خریدن!
خوب خلاصه این یک ماه برای اونا خیلی دیر گذشت و روزای خیلی سختی رو پشت سر گذاشته بودن، اما بلخره روز موعود رسید! حالا روز موعود چی بود؟
روزی بود که بانک میخواست از یه کشور دیگه (که هیچ ایده ای ندارم چه کشوری✔)
دقیق بیست میلیون دلار وارد کره کنه (بانک کره)
و حالا اون روز فردا بود و اعضا اماده بودن که اون ماشین رو بدزدن!
.
.
.
نامجون: خیلی خوب پسرا، کل دیشب و براش بیدار بودم! نقشه اینه، اول باید ماشین یه جا بکشونیم که سرو صدا نشه و کسی مارو نبینه، منو و جی هوپ یه جوری تو بانک نفوذ میکنیم و رئیس بانک یا یکی از کارمندا که به رئیس اونجا نزدیکه زنگ میزنیم به راننده ماشین و میکشونیمش یه جای آروم و ساکت، یونگی و تهیونگ میرن راننده هارو خیلی آروم و بی سرو صدا خفت میکنن، بازم میگم ها بی سرو صدا! و جیمین باید از نزدیک ترین ساختمون حواسش به اوضاع باشه که اگه اتفاقی افتاد سریع به ما خبر بده ولی اگه چیز کوچیکی بود که، خودت باید دست به کار بشی! جونگ کوک هم باید گوشی رئیس بانک رو حک کنه که من دیشب بهش گفتم.
جونگ کوک: و من هم از همون دیشب کارم رو شروع کردم!
نامجون: چی رو شروع کردی؟
جونگ کوک: هیونگ اصلا لازم نیست خودت و هوپی هیونگ رو دو دردسر بندازی چون مخاطبین رئیس بانک الان کمپلت دو دست ماس!
نامجون: اووو آفرین پسر! الان همه چی راحت شد! خیلی خب نقشه عوض شد، جین تو هم با تهیونگ و یونگی میری برای کمک و من و هوپی هم ماشین خودمون رو میاریم تا پول هارو ببریم!
خوب همینه بچه ها ببینم چیکار میکنین، ماشین تا چند ساعت دیگه حرکت میکنه!
《پایان فلش بک》
( اهم اهم، خب به توضیح کوچولو بدم بعد بریم ادامه فیک👌 خب اون اتفاقاتی که الان تو این دو یا یک پارت قبل افتاد همشون مال یک ماه پیش بود و همشون فلش بک بودن یعنی الان اعضا کارای بیشتری هم انجام دادن😈 همین✔ خیلی خوب آقای کارگردان بیاین ادامشو بگیریم👌 نور، دوربین، حرکت!)
.
.
.
فقط به محض یک ماه برای خودشون یه پا مافیای بزرگ شده بودن! ولی هنوز هم زیاد کامل نبودن، میدونید چرا؟ خوب چون اونا با زرنگی تمام تو این ماه فقط خودشونو ارتغاع دادن! یعنی برای باند نیرو استخدام کردن، تیر اندازی و حرکات رزمی خودشون رو ارتغای دادن و یه امارت بزرگ تر کلا خریدن!
خوب خلاصه این یک ماه برای اونا خیلی دیر گذشت و روزای خیلی سختی رو پشت سر گذاشته بودن، اما بلخره روز موعود رسید! حالا روز موعود چی بود؟
روزی بود که بانک میخواست از یه کشور دیگه (که هیچ ایده ای ندارم چه کشوری✔)
دقیق بیست میلیون دلار وارد کره کنه (بانک کره)
و حالا اون روز فردا بود و اعضا اماده بودن که اون ماشین رو بدزدن!
.
.
.
نامجون: خیلی خوب پسرا، کل دیشب و براش بیدار بودم! نقشه اینه، اول باید ماشین یه جا بکشونیم که سرو صدا نشه و کسی مارو نبینه، منو و جی هوپ یه جوری تو بانک نفوذ میکنیم و رئیس بانک یا یکی از کارمندا که به رئیس اونجا نزدیکه زنگ میزنیم به راننده ماشین و میکشونیمش یه جای آروم و ساکت، یونگی و تهیونگ میرن راننده هارو خیلی آروم و بی سرو صدا خفت میکنن، بازم میگم ها بی سرو صدا! و جیمین باید از نزدیک ترین ساختمون حواسش به اوضاع باشه که اگه اتفاقی افتاد سریع به ما خبر بده ولی اگه چیز کوچیکی بود که، خودت باید دست به کار بشی! جونگ کوک هم باید گوشی رئیس بانک رو حک کنه که من دیشب بهش گفتم.
جونگ کوک: و من هم از همون دیشب کارم رو شروع کردم!
نامجون: چی رو شروع کردی؟
جونگ کوک: هیونگ اصلا لازم نیست خودت و هوپی هیونگ رو دو دردسر بندازی چون مخاطبین رئیس بانک الان کمپلت دو دست ماس!
نامجون: اووو آفرین پسر! الان همه چی راحت شد! خیلی خب نقشه عوض شد، جین تو هم با تهیونگ و یونگی میری برای کمک و من و هوپی هم ماشین خودمون رو میاریم تا پول هارو ببریم!
خوب همینه بچه ها ببینم چیکار میکنین، ماشین تا چند ساعت دیگه حرکت میکنه!
۳.۲k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.