P30
P30
÷نه...میخوام ازش فاصله بگیرم...
+عه یوناا..
÷جدیم...
به احترام بابا ی تهیونگ بلند شدیم..
+سلام...
_سلام....
یهنگاه به سر تا پام انداخت و یه چشمک زد...
_خوبی یونا؟ و پیشونیشو بوسید....
÷بهترم....سلام...
چشمای جونگکوک درخشید و به حالت مظلوم در اومد و هول شد...
=سلام....خوبی؟
و دست یونا رو گرفت و روشو بوسید......
=خانم خانما بعد ۲۰ روز اومدن پایین....
÷...
بابای ته:بشینید....
+بله....
تهیونگزود رفت پیش یونا نشست....بهم بر خورد.. کوک تک نشست....و نگاهشو به یونا داد...
حاضر بودم برای مظلومیتش بمیرم....
منم رفتم پیش کوک نشستم و دستشو گرفتم تو دستم...
و تهیونگ بهم چشم غره رفت....
کثافت..
تو گوش کوک گفتم...
+یوقت نگاهتو از روی یونا بر نداری..
=عهه...من کیی؟؟
ب.تهیونگ:یونا بهتری بابا؟
÷خوبم....
من میرم آب بخورم.....شما چیزی نمیخواید....؟
و همه گفتن نه و سمت آشپزخونه حرکت کرد و کوک دنبالش رفت....
..........
=عزیزم؟
÷بله؟
=بهتری؟
نمیگی ۲۰ روز ندیدمت دلم برات یزره میشه؟
÷معلومه که نه....
=یونا...عزیزم...اون رو بیخیال شو....همه یه دور واست توضیح دادن.....خودم چند بار بهت بگم....
ما الان زن و شوهریم....همه میدونن که علاقه من به تو حد نداره....خودت بگو داره؟
÷کجا زن و شوهریم....
=یونا..!
÷........
از اشپزخونه با ناراحتی اومد بیرون و اشکای یونا دونه دونه ریختن....بیمار شده بود...بیماری ای به نام بی رحمی؟
چطور میتونست به مردی که عاشقشه اینطوری بگه....#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
÷نه...میخوام ازش فاصله بگیرم...
+عه یوناا..
÷جدیم...
به احترام بابا ی تهیونگ بلند شدیم..
+سلام...
_سلام....
یهنگاه به سر تا پام انداخت و یه چشمک زد...
_خوبی یونا؟ و پیشونیشو بوسید....
÷بهترم....سلام...
چشمای جونگکوک درخشید و به حالت مظلوم در اومد و هول شد...
=سلام....خوبی؟
و دست یونا رو گرفت و روشو بوسید......
=خانم خانما بعد ۲۰ روز اومدن پایین....
÷...
بابای ته:بشینید....
+بله....
تهیونگزود رفت پیش یونا نشست....بهم بر خورد.. کوک تک نشست....و نگاهشو به یونا داد...
حاضر بودم برای مظلومیتش بمیرم....
منم رفتم پیش کوک نشستم و دستشو گرفتم تو دستم...
و تهیونگ بهم چشم غره رفت....
کثافت..
تو گوش کوک گفتم...
+یوقت نگاهتو از روی یونا بر نداری..
=عهه...من کیی؟؟
ب.تهیونگ:یونا بهتری بابا؟
÷خوبم....
من میرم آب بخورم.....شما چیزی نمیخواید....؟
و همه گفتن نه و سمت آشپزخونه حرکت کرد و کوک دنبالش رفت....
..........
=عزیزم؟
÷بله؟
=بهتری؟
نمیگی ۲۰ روز ندیدمت دلم برات یزره میشه؟
÷معلومه که نه....
=یونا...عزیزم...اون رو بیخیال شو....همه یه دور واست توضیح دادن.....خودم چند بار بهت بگم....
ما الان زن و شوهریم....همه میدونن که علاقه من به تو حد نداره....خودت بگو داره؟
÷کجا زن و شوهریم....
=یونا..!
÷........
از اشپزخونه با ناراحتی اومد بیرون و اشکای یونا دونه دونه ریختن....بیمار شده بود...بیماری ای به نام بی رحمی؟
چطور میتونست به مردی که عاشقشه اینطوری بگه....#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
۱۰.۲k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.