⚪I ran away from my mafia boss⚪
دیدم اقای پارکه اون اینجا چیکار میکرد گفتم شما اینجا چیکار میکنید
اقای پارک : هوم بیا بگیم چشم تورو گرفته میخامت
کی دوباره برام میرقصی
دستمو از دستش کشیدمو و فرار کردم که صداشو شنیدم میگفت نمیتونی فرار کنیی کوچولو
داشتم از سرما میلرزیدم اخه دختر چه فکری کردی فرار کردی اونم با این لباس که از لباس عروس کم نداره
یهو دیدم یه ون سیاه داره میاد دنبالم
ات ویو ً≈≈
وای چرا این ونه همش دنبالمه
شروع کردم به دویدن
که به یه کوچه بن بست رسیدم اون ون هم سر کوچه وایساد
همون شخص ازش پیاده شد فقط با این تفاوت که ایندفعه 10 تا بادیگاردم باهاش بودنننن
وای ترسیده رفتم عقب ولی بادیگار ها منو گرفتن و دستمالی روی دهنم گذاشتن و دنیا برام سیاه شد و...
>عمارت جیمین>
چشامام و باز کردم و دیدم توی یه جای دیگه یه اتاق قشنگ بود داشتم به اطراف اتاق نگاه میکردم که در باز و فردی که اومد امکان نداشت منو و اون......
#جمهوری- اسلامی -ایران
اسلاید 2 اتاقی که ات توش بیدار شد
اقای پارک : هوم بیا بگیم چشم تورو گرفته میخامت
کی دوباره برام میرقصی
دستمو از دستش کشیدمو و فرار کردم که صداشو شنیدم میگفت نمیتونی فرار کنیی کوچولو
داشتم از سرما میلرزیدم اخه دختر چه فکری کردی فرار کردی اونم با این لباس که از لباس عروس کم نداره
یهو دیدم یه ون سیاه داره میاد دنبالم
ات ویو ً≈≈
وای چرا این ونه همش دنبالمه
شروع کردم به دویدن
که به یه کوچه بن بست رسیدم اون ون هم سر کوچه وایساد
همون شخص ازش پیاده شد فقط با این تفاوت که ایندفعه 10 تا بادیگاردم باهاش بودنننن
وای ترسیده رفتم عقب ولی بادیگار ها منو گرفتن و دستمالی روی دهنم گذاشتن و دنیا برام سیاه شد و...
>عمارت جیمین>
چشامام و باز کردم و دیدم توی یه جای دیگه یه اتاق قشنگ بود داشتم به اطراف اتاق نگاه میکردم که در باز و فردی که اومد امکان نداشت منو و اون......
#جمهوری- اسلامی -ایران
اسلاید 2 اتاقی که ات توش بیدار شد
۹۴۴
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.