مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟓𝟓
صبح با خوردن نور خورشید به صورتم بیدار شدم با جای خالی سونجه و کوک مواجه شدم رو تخت رو مرتب کردم یه ۲۰ مینی گرفتم موهامو خشک کردم بعد بافتم یه تیشرت و شرتک پوشیدم رفتم بیرون از اتاق که دیدم کوک داره با سونجه غذا درست میکنه کوک درست میکرد سونجه هم میچید رو میز منم با دیدن اون صحنه لبخندی رو لبم نشست
رفتم گفتم
_به به می بیبنم که آقایون خوشگل دارن صبحونه درست میکنن
◇اونیییی صبح بخیر(پرید بغل ات)
_سلام عسلم صبح تو هم بخیر(سونجه رو بغل کرد)
+سلام عشقم صبح بخیر
_ سلام کوکی جونم صبح تو هم بخیر
بعد نشستیم صبحونه خوردیم بعد صبحونه یکم فلیم دیدم که وقت ناهار شد رفتم براشون یه غذای خوش مزه درست کردم (فلیمش میزارم)
نشستیم خوردیم کمی گذشت با کوک و سونجه بازی کردیم
که جین زنگ زد گفت دارم میام سونجه رو آماده کن منم لباسای سونجه رو پوشوندم که جین اومد سونجه رو برد و من موندم کوک......
چهار ماه بعد ......
گایز روح نباشید یکم لایک کنید 🦋🌚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟓𝟓
صبح با خوردن نور خورشید به صورتم بیدار شدم با جای خالی سونجه و کوک مواجه شدم رو تخت رو مرتب کردم یه ۲۰ مینی گرفتم موهامو خشک کردم بعد بافتم یه تیشرت و شرتک پوشیدم رفتم بیرون از اتاق که دیدم کوک داره با سونجه غذا درست میکنه کوک درست میکرد سونجه هم میچید رو میز منم با دیدن اون صحنه لبخندی رو لبم نشست
رفتم گفتم
_به به می بیبنم که آقایون خوشگل دارن صبحونه درست میکنن
◇اونیییی صبح بخیر(پرید بغل ات)
_سلام عسلم صبح تو هم بخیر(سونجه رو بغل کرد)
+سلام عشقم صبح بخیر
_ سلام کوکی جونم صبح تو هم بخیر
بعد نشستیم صبحونه خوردیم بعد صبحونه یکم فلیم دیدم که وقت ناهار شد رفتم براشون یه غذای خوش مزه درست کردم (فلیمش میزارم)
نشستیم خوردیم کمی گذشت با کوک و سونجه بازی کردیم
که جین زنگ زد گفت دارم میام سونجه رو آماده کن منم لباسای سونجه رو پوشوندم که جین اومد سونجه رو برد و من موندم کوک......
چهار ماه بعد ......
گایز روح نباشید یکم لایک کنید 🦋🌚
۱۲.۹k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.