عشق در پیست*پارت5
ویو راوی:
ا/ت وقتی رسید پیست چند تا پسر داشتن با جیمین میحرفیدن پس تصمیم گرف سمت جیمین نره و نزدیک میدون مسابقه کنار ماشینش منتظر تهیونگ بمونه..ساعت 5:58 دیقه بود که ته به پیست رسید..
ویو ته:
رفتم پیست اول خواستم برم پیش جیمین ولی دیدم ا/ت نزدیک میدون مسابقه منتظرمه..ولی خدایی دختر خوشگلی بود و بدن خوش فرمش با لباسش ترکیب خیلی خوبی داشت...یاع ته چی میگی به خودت بیاااا..با جدیت تمام رفتم سمتش ...
ته:میبینم که اومدی
ا/ت:اگه ناراحتی برم..
ته:اومدم برا تصفیه حساب حرف دیشبت
ا/ت:من امروز تصفیه حساب به دنیا اومدنمو دادم
حداقل تو یکی ولم کن*بغض کرد
ته:اونش به من ربطی نداره ..پدرت چه نقشه ای داره که
تورو سمت من کشونده هان؟
ا/ت:اون پدر من نیس...اون یه ادمه عوضیه که فقط
به فکر خودشه ازش متنفرم ..اینم بگم من هیچ ربطی بهش
ندارم..راستی تو از کجا میشناسیش؟!
ته:متاسفانه پدرت رو خوب شناختی..اون تو زمینه شغلیش
بهم خیانت کرده و دنبالشم...
ا/ت:شریکشی؟
ته:رئیسشم...نگو که نمیدونستی پدرت مافیاست
ا/ت:چی؟!چیمیگی تو؟!
*ته میخواست حرفی بزنه که کوک بهش زنگ زد
ته:بله
کوک:ارباب گفته بودی راجب آقای پارک و دخترش تحقیق کنم
ته:خب
کوک:میتونم بگم پارک یه ادم عوضیی بوده که با باندهای دیگه بهت خیانت کرده و اطلاعات فرعی باند رو به عنوان اطلاعات مهم به باندهای دیگه میفروخته..راجب دخترشم باید بگم اون دخترش نیست و اونو وقتی یک ساله بوده از پرورش گاه آوردن و انگاری ا/ت امروز فهمیده و خونه رو ترک کرده و توی یه هتل میمونه
ته:خیلی ممنون کوک
*ته گوشیو رو قطع میکنه
ته:من پدر عوضیتو میکشم
ا/ت:کارخوبی میکنی واقعا اگه کمک لازم بود تو انتقام گرفتن هستم
تهیونگ یکم فک کرد..
ته: پرونده پدرت خیلی سیاهه حتی خودتوعم نمیدونی تو زندگیش چیا میگذره ..من راجب همه ی زندگیت میدونم و میدونم چقدر از پدرت متنفری..از اونجایی که دشمنمون یکیه باهمکاری هم میتونیم زودتر از ش انتقام بگیریم ..هستی؟
ا/ت:هستم..
ته :خوبه ولی یه چیزی تو یه معذرت خواهی بهم بدهکاری
هیچکس حق نداره کمتراز ارباب بهم بگه ولی تو بهم گفتی پیرمرد..
ا/ت:اون مال زمانی بود که تورونمیشناختم الانم انتظار نداشته باش تورو ارباب صدا کنم چون یه جورایی شریکیم ..میتونم اسمتو بدونم؟!
ته:دختر جسوری هستی...تهیونگم
ا/ت:خب خوبه...اگه کاری نداری میتونم برم؟!
ته:نچ نمیشه بری هتل
ا/ت:تو از کجا میدونی؟
ته:گفتم که از همچی خبر دارم
ا/ت:پس کجاباید برم؟!
ته :خونه من
ا/ت:چرا اونوقت؟!
ته: هوا برت نداره عاشق چش آبرو مشکیت نشدم فقط برای نقشه باید آماده بشیم فهمیدی؟!
ا/ت:باش بابا فردا میام
ته:اوکی لوکیشن میفرستم برات
ا/ت:باش خدافز
ویو ا/ت:
رفتم سوار ماشین شدم و سمت هتل حرکت کردم یعنی تهیونگ تنها کسی که میتونم با کمکش از اون مرد مثلا پدرم انتقام بگیرم اون عوضی 20 سال به منو مادرم بی توجهی کرد و همیشه تحقیرم کرد از همه مهمتر بهم دروغ گفت...ولی اینارو وولش من چطور با تهیونگ تو یه خونه بمونم اون زیادی جذابه اگه جلوش برینم به آبروم چی؟!
عههه بابا وللش...
اسلاید دواستایل ته برا پیست
اینم از پارت 5
منتظر حمایت قشنگتون هستم❤❤
ا/ت وقتی رسید پیست چند تا پسر داشتن با جیمین میحرفیدن پس تصمیم گرف سمت جیمین نره و نزدیک میدون مسابقه کنار ماشینش منتظر تهیونگ بمونه..ساعت 5:58 دیقه بود که ته به پیست رسید..
ویو ته:
رفتم پیست اول خواستم برم پیش جیمین ولی دیدم ا/ت نزدیک میدون مسابقه منتظرمه..ولی خدایی دختر خوشگلی بود و بدن خوش فرمش با لباسش ترکیب خیلی خوبی داشت...یاع ته چی میگی به خودت بیاااا..با جدیت تمام رفتم سمتش ...
ته:میبینم که اومدی
ا/ت:اگه ناراحتی برم..
ته:اومدم برا تصفیه حساب حرف دیشبت
ا/ت:من امروز تصفیه حساب به دنیا اومدنمو دادم
حداقل تو یکی ولم کن*بغض کرد
ته:اونش به من ربطی نداره ..پدرت چه نقشه ای داره که
تورو سمت من کشونده هان؟
ا/ت:اون پدر من نیس...اون یه ادمه عوضیه که فقط
به فکر خودشه ازش متنفرم ..اینم بگم من هیچ ربطی بهش
ندارم..راستی تو از کجا میشناسیش؟!
ته:متاسفانه پدرت رو خوب شناختی..اون تو زمینه شغلیش
بهم خیانت کرده و دنبالشم...
ا/ت:شریکشی؟
ته:رئیسشم...نگو که نمیدونستی پدرت مافیاست
ا/ت:چی؟!چیمیگی تو؟!
*ته میخواست حرفی بزنه که کوک بهش زنگ زد
ته:بله
کوک:ارباب گفته بودی راجب آقای پارک و دخترش تحقیق کنم
ته:خب
کوک:میتونم بگم پارک یه ادم عوضیی بوده که با باندهای دیگه بهت خیانت کرده و اطلاعات فرعی باند رو به عنوان اطلاعات مهم به باندهای دیگه میفروخته..راجب دخترشم باید بگم اون دخترش نیست و اونو وقتی یک ساله بوده از پرورش گاه آوردن و انگاری ا/ت امروز فهمیده و خونه رو ترک کرده و توی یه هتل میمونه
ته:خیلی ممنون کوک
*ته گوشیو رو قطع میکنه
ته:من پدر عوضیتو میکشم
ا/ت:کارخوبی میکنی واقعا اگه کمک لازم بود تو انتقام گرفتن هستم
تهیونگ یکم فک کرد..
ته: پرونده پدرت خیلی سیاهه حتی خودتوعم نمیدونی تو زندگیش چیا میگذره ..من راجب همه ی زندگیت میدونم و میدونم چقدر از پدرت متنفری..از اونجایی که دشمنمون یکیه باهمکاری هم میتونیم زودتر از ش انتقام بگیریم ..هستی؟
ا/ت:هستم..
ته :خوبه ولی یه چیزی تو یه معذرت خواهی بهم بدهکاری
هیچکس حق نداره کمتراز ارباب بهم بگه ولی تو بهم گفتی پیرمرد..
ا/ت:اون مال زمانی بود که تورونمیشناختم الانم انتظار نداشته باش تورو ارباب صدا کنم چون یه جورایی شریکیم ..میتونم اسمتو بدونم؟!
ته:دختر جسوری هستی...تهیونگم
ا/ت:خب خوبه...اگه کاری نداری میتونم برم؟!
ته:نچ نمیشه بری هتل
ا/ت:تو از کجا میدونی؟
ته:گفتم که از همچی خبر دارم
ا/ت:پس کجاباید برم؟!
ته :خونه من
ا/ت:چرا اونوقت؟!
ته: هوا برت نداره عاشق چش آبرو مشکیت نشدم فقط برای نقشه باید آماده بشیم فهمیدی؟!
ا/ت:باش بابا فردا میام
ته:اوکی لوکیشن میفرستم برات
ا/ت:باش خدافز
ویو ا/ت:
رفتم سوار ماشین شدم و سمت هتل حرکت کردم یعنی تهیونگ تنها کسی که میتونم با کمکش از اون مرد مثلا پدرم انتقام بگیرم اون عوضی 20 سال به منو مادرم بی توجهی کرد و همیشه تحقیرم کرد از همه مهمتر بهم دروغ گفت...ولی اینارو وولش من چطور با تهیونگ تو یه خونه بمونم اون زیادی جذابه اگه جلوش برینم به آبروم چی؟!
عههه بابا وللش...
اسلاید دواستایل ته برا پیست
اینم از پارت 5
منتظر حمایت قشنگتون هستم❤❤
۵.۴k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.